پشت پرده اخراج پناهجویان؛ از تئوری توطئه تا تکثیر تروریزم

در افغانستان، شماری از ناظران، کارشناسان و کاربران شبکه‌های اجتماعی درباره یک نگرانی بزرگ‌تر، حرف می‌زنند: انتقال پشتون‌های پاکستانی به مناطق شمالی و مرکزی افغانستان به منظور افزایش جمعیت پشتون‌ سرزمین‌هایی که واقعا پشتون‌نشین نیستند، و در آینده، کوچ اجباری اقوام غیرپشتون و تصاحب سرزمین‌های آنان به نفع پشتون‌ها.

بحران اخراج اجباری مهاجران افغان از پاکستان تشدید شده، هزاران نفر از جمله زنان و کودکان به دو گذرگاه مرزی تورخم و اسپین‌بولدک در حال ورود به کشور اند.

سلیم صافی؛ خبرنگار معروف پاکستانی در روزنامه اردو زبان «جنگ» نوشته که بعضی مقام‌های کابینه طالبان «تذکره پاکستانی» دارند؛ در حالی که هدف موج اخیر اخراج مهاجران دسته‌ای است که در دو سال اخیر گریخته‌اند که به اعتقاد آقای صافی «شایسته همدردی» هستند.

پیش‌تر محمد حسن آخوند، نخست‌وزیر و یعقوب مجاهد؛ وزیر دفاع طالبان، از اخراج اجباری مهاجران به‌شدت انتقاد کردند و آن را «ظالمانه خواندند»؛ اما سلیم صافی نوشته: «براساس تخمین‌ها، بیش از پنج هزار طالبان اسناد پاکستانی را به‌دست آورده‌اند و بعضی از افرادی که در کرسی‌های کابینه امارت اسلامی [حکومت طالبان] تکیه زده‌اند، هم اسناد پاکستانی دارند»؛ مانند ملا اختر منصور، دومین رهبر طالبان.

آقای صافی مهاجران افغان در پاکستان را به ۸ دسته تقسیم‌ کرده که دسته اول پشتون‌هایی اند که اجدادشان قبل از تأسیس پاکستان مهاجرت کرده‌اند. دسته دوم کسانی که پیش از ۱۹۷۹ آمدند و «اکثر آن‌ها اصالتاً کوچی» هستند. این افراد هم شهروندان عادی پاکستان شده‌اند. تابعیت پاکستانی دارند و بخشی از جامعه پاکستان شده‌اند. او می‌پرسد «آیا شناسنامه‌ها و اسناد این دسته باطل شده‌اند و اطلاعات آن‌ها در اختیار ادارات محلی پولیس قرار داده شده است؟»

از زمان اعلام ضرب‌الاجل دولت پاکستان تا آغاز اخراج بیش از یک میلیون پناهجوی «غیرقانونی» افغان از آن کشور، تحلیل‌های گوناگونی درباره زوایای پیدا و پنهان این تصمیم، ارائه شده‌ است؛ تصمیمی که پاکستان می‌گوید که یکی از اصلی‌ترین دلایل آن، دست داشتن پناهجویان غیرقانونی افغان در رویدادهای امنیتی و «تروریستی» در آن کشور است؛ اتهامی که از سوی طالبان، پیوسته رد شده‌است.

با این حال، این پرسش نیز مطرح شده که چرا رهبران طالبان، هیچ تلاش مؤثر و معناداری برای تغییر، توقف یا دست‌کم تعلیق این تصمیم بحث‌برانگیز دولت پاکستان، صورت ندادند؟ چرا حتی یک مقام رسمی و ارشد طالبان برای گفتگو در این باره به اسلام‌آباد سفر نکرد؟ چرا رهبران طالبان که از ارتباطات پیدا و پنهان بسیار قوی با تمام بخش‌های حکومت و ارتش و استخبارات پاکستان، برخوردار اند، از این ارتباطات دست‌کم برای خریدن زمان و توقف روند اخراج پناهجویان در آستانه فصل سرما استفاده نکردند؟

از سوی دیگر، آمادگی‌های گسترده طالبان در این‌‌سوی مرز برای استقبال از «پناهجویان اخراجی» نیز شک و پرسش‌های فراوانی را برانگیخته‌ است. طالبان به گونه‌ای برای پذیرایی، ثبت، انتقال و جابه‌جایی «پناهجویان اخراجی» برنامه‌ریزی، سرمایه‌گذاری و اقدام کرده‌اند که به نظر می‌رسد این اقدام به نفع آنان است. این در حالی است که روزانه هزاران نفر از ایران نیز به افغانستان بازمی‌گردند یا اخراج می‌شوند؛ اما عملا هیچ تمهیدی برای استقبال و کمک به آنان وجود ندارد. آیا این پرسش‌برانگیز نیست؟!

با توجه به همین پرسش‌هاست که نه تنها هیچ‌کس، اظهارنظرها، بیانیه‌ها و مواضع رهبران طالبان علیه اقدام پاکستان را جدی نمی‌گیرد و باور نمی‌کند؛ بلکه بالعکس، هر روز پرسش‌ها و ابهام‌های بیش‌تری درباره ابعاد و زوایای پنهان این پروژه مطرح می‌شود.

تحلیل‌های روزنامه‌نگارانی مانند سلیم صافی؛ روزنامه‌نگار معروف پاکستانی نیز بر دامنه شک و تردیدها در این باره می‌افزاید؛ زیرا به باور او، بیش از پنج هزار نفر از رهبران و اعضای طالبان، تابعیت پاکستانی دارند و شماری از اعضای کابینه و نیز رهبر پیشین طالبان هم عملا پاکستانی هستند.

افزون بر این، از دید آقای صافی، شماری از کسانی که مهاجر یا پناهجوی افغان خوانده می‌شوند، کسانی اند که پیش از این، تابعیت پاکستان را دریافت کرده و شهروند آن کشور محسوب می‌شوند؛ مانند پشتون‌هایی که در دوره‌های قدیم به آن کشور رفته‌اند یا پشتون‌های کوچی که شهروندان آزاد هر دو کشور به حساب می‌آیند و در فصول مختلف سال بین دو کشور در رفت و آمد اند.

بنابراین، ممکن است بخش اعظم کسانی که به نام مهاجر و پناهجو از پاکستان به افغانستان «اخراج» یا به تعبیر درست‌تر «منتقل» می‌شوند، پشتون‌های پاکستانی باشند.

با در نظرداشت همین برداشت است که در افغانستان، شماری از ناظران، کارشناسان و کاربران شبکه‌های اجتماعی درباره یک نگرانی بزرگ‌تر، حرف می‌زنند: انتقال پشتون‌های پاکستانی به مناطق شمالی و مرکزی افغانستان به منظور افزایش جمعیت پشتون‌ سرزمین‌هایی که واقعا پشتون‌نشین نیستند، و در آینده، کوچ اجباری اقوام غیرپشتون و تصاحب سرزمین‌های آنان به نفع پشتون‌ها.

این برداشت با فکت‌های مهم دیگری مانند احداث کانال قوش‌تپه در شمال، کوچ اجباری هزاره‌ها و ازبک‌ها در جنوب، مرکز، شمال، شمال شرق و… و صدور تذکره تابعیت برای پشتون‌ها در ولایت‌های هزاره‌نشین، تاجیک‌نشین و ازبک‌نشین کشور هم تقویت می‌شود.

بنابراین، اگر از گمانه‌زنی‌های مبتنی بر تئوری توطئه درباره پشت پرده پروژه اخراج پناهجویان از پاکستان بگذریم، نگرانی‌های جدی دیگر پیرامون این پروژه به ویژه در حوزه تکثیر تروریزم و تغییر بافتار جمعیتی مناطق مرکزی و شمالی کشور، عمیقا قابل تأمل است.

مطالب مرتبط