‌دو سؤال بزرگ: کشتار شیعیان و سکوت طالبان

آیا سکوت پرسش‌برانگیز طالبان در قبال کشتارهای هدفمند غیرنظامیان، علمای دینی و اقشار بی‌پناه شیعه در کشور، به معنای همراهی و همدلی و حتی همدستی آن‌ها با تروریست‌های تکفیری و متحدان دیروز و امروزشان در این کشتار نیست؟

‌تنها یک هفته بعد از ترور دو عالم شیعه در هرات، دست‌کم ۶ غیرنظامی شیعه دیگر به شمول دو عالم دینی در حمله افراد مسلح در منطقه جبرئیل هرات ترور شدند. در حالی که طالبان همچنان درباره این کشتار سکوت کرده‌‌اند، ادامه این رویدادها خشم مردم را برانگیخته است.

صدها تظاهرکننده، روز جمعه، ۱۰ قوس در شهرک جبرئيل هرات پیکرهای کشته‌شدگان حمله افراد مسلح در این منطقه را تشییع کردند و شعارهایی برای دادخواهی و اعتراض سر دادند.

عصر روز جمعه افراد مسلح ناشناس سوار بر یک موتر به مسافران یک سه‌چرخه «ریگشا» در شهرک شیعه و هزاره‌نشین جبرئيل هرات تیراندازی کردند که شماری کشته و زخمی به‌جا گذاشت.

گفته می‌شود که دو روحانی شیعه کشته شده‌اند.

وزارت داخله طالبان با نشر پیامی در ایکس گفته است که در این «رویداد تروریستی» ۶ تن از جمله زنان کشته شده‌اند و ۲ تن نیز زخمی شده‌اند.

برخی منابع محلی، شمار کشته شدگان را بیش‌تر ذکر کرده‌اند.

برای بسیاری از مردم، پرسش‌های زیادی پیرامون این کشتارها وجود دارد؛ از انگیزه‌ها و اهداف تا عوامل پشت پرده و تا سکوت و بی‌تفاوتی‌ بحث‌برانگیز و توهین‌آمیز طالبان نسبت به این کشتارها.

در این میان به نظر می‌‌رسد دو سؤال بزرگ بی‌پاسخ، بیش‌تر از همه، ذهن میلیون‌ها نفر را درگیر کرده‌ است: یکی کشتار شیعیان و دومی سکوت طالبان.

بسیاری از مردم می‌پرسند که چرا شهروندان عادی شیعه، سرنشینان موترها و سه چرخه‌های شهری، روحانیون و علمای دینی، مسافران، دانش‌آموزان، کارگران و زنان و دختران و کودکان، هدف قرار می‌گیرند؟ دشمن دژخیمی که در پشت این کشتارها قرار دارد کیست و چه می‌خواهد؟ آیا این یک «نسل‌کشی»، «جنگ فرقه‌ای» و کشتار ناشی از نفرت نژادی و عصبیت‌های مذهبی است؟

پاسخ برخی از این پرسش‌ها را قربانیان کشتارهای اخیر در دشت برچی کابل و شهرک جبرئیل هرات داده‌اند. آن‌ها هیچ تهدیدی علیه هیچ‌کسی نبودند؛ افراد کاملا بی‌گناهی که حتی پیشینه فعالیت‌های تهدیدآمیز و بی‌ثبات‌کننده علیه حاکمیت طالبان یا گروه‌های تروریستی را نداشتند؛ اما بی‌رحمانه هدف قرار گرفتند و کشته شدند. پس این کشتارها تنها یک انگیزه دارد و آن تحمیل قتل و مرگ بر شیعیان و هزاره‌ها و تنگ کردن عرصه زندگی بر‌ آنان در مناطق عمدتا شیعه‌نشین با تراکم جمعیتی بسیار بالا مانند دشت برچی کابل و شهرک جبرئیل هرات است.

از این منظر، کشتارهای جاری را به سادگی می‌توان ذیل عناوینی مانند «نسل‌کشی» یا «جنگ مذهبی» طبقه‌بندی کرد و این، کار را برای شناسایی گروه‌هایی که در پشت این کشتارها و جنایت‌ها قرار دارند ساده‌تر می‌کند. چند نام بزرگ را در این زمینه می‌شناسیم: داعش، القاعده، سپاه صحابه، جنگوی و… از یاد نمی‌بریم که در گذشته، طالبان نیز در این فهرست قرار داشتند و به کشتار فاجعه‌بار شیعیان و هزاره‌های افغانستان، متهم می‌شدند. آن‌ها دست‌کم دو بار، در دوران حاکمیت اول‌شان، شیعیان بامیان و مزار شریف را به طرز بسیار فجیع و هولناکی قتل عام کردند؛ قتل عام‌هایی که یادآور جنایات امیر خونخوار عبدالرحمان خان بود.

از سوی دیگر، گروه‌های مورد اشاره نیز یا متحدان نزدیک طالبان هستند و از حمایت‌های پیدا و پنهان آن گروه برخوردار اند و یا حلقاتی از تشکیلات طالبان با آن‌ها ارتباط دارند.

به این ترتیب، آیا سکوت پرسش‌برانگیز طالبان در قبال کشتارهای هدفمند غیرنظامیان، علمای دینی و اقشار بی‌پناه شیعه در کشور، به معنای همراهی و همدلی و حتی همدستی آن‌ها با تروریست‌های تکفیری و متحدان دیروز و امروزشان در این کشتار نیست؟

درست است که این کشتارها ادعای تکراری طالبان درباره تامین امنیت و پایان جنگ را به شدت زیر سؤال می‌برد و این یک ناکامی شرم‌آور برای این رژيم است؛ اما برای آن بخش از دولت طالبان که با تروریست‌های تکفیری در ارتباط است و یا کشتار شیعیان و هزاره‌ها را موجه و مشروع می‌داند، این ناکامی، هزینه چندان بزرگی نیست؛ زیرا آن‌ها یک هدف بزرگ‌تر دارند و آن کشتن یا کوچاندن و راندن شیعیان از افغانستان و شکستن برتری جمعیتی آنان در مناطقی مانند برچی و جبرئیل است.

در صورتی که این برداشت درست باشد، کشتارهای اخیر، یک جنگ تمام‌عیار مذهبی و قومی علیه شیعیان و هزاره‌هاست که طالبان هم در آن دست دارند؛ بنابراین، مردم و رهبران سیاسی شیعه باید نسبت به رویکرد خشونت‌پرهیزانه این طیف قومی و مذهبی در قبال دولت حاکم، تجدید نظر کرده و راه‌های کارآمد و مؤثر دیگری را برای دفاع از امنیت و موجودیت خویش جستجو کنند؛ حتی اگر رادیکال، خشونت‌بار و خونین باشد.

مطالب مرتبط