لیست سیاه، کارنامه سیاه و چالش گذشته و آینده
بودن یا نبودن در لیست سیاه، چیزی را درباره کارنامه سیاه طالبان تغییر نمیدهد؛ این چیزی است که مردم افغانستان میگویند. وضعیت حاکم بر افغانستان، بخشی از این کارنامه سیاه محسوب میشود؛ زیرا طالبان یک جریان قومی و مذهبی انحصارطلب و اقتدارگرا است که در نتیجه یک بازی استخباراتی به قدرت بازگشته و به مشروعیت ملی باور ندارد، مشارکت ملی را به رسمیت نمیشناسد و برای عدالت سیاسی، اعتباری قایل نیست.
به دنبال خارج کردن نام طالبان از لیست گروههای تروریستی قزاقستان، ماریا زاخارووا؛ سخنگوی وزارت خارجه روسیه میگوید که این تصمیم «کمک میکند تا افغانستان از انزوا خارج شود».
نماینده رسمی وزارت خارجه قزاقستان پیشتر اعلام کرد که کشورش طالبان را از فهرست گروههای تروریستی زیر تحریم بیرون کرده است.
علیم خان یسین گیلدییف؛ سفیر قزاقستان در کابل هم گفته که دادگاه عالی آن کشور رسما طالبان را از فهرستهای گروههای «ممنوعه» حذف کرده است.
به گفته وزارت خارجه طالبان، سفیر قزاقستان ابراز خوشحالی کرده که کشورش «روابط مثبت» با طالبان دارد.
آیبک اسمادیاروف؛ سخنگوی وزارت خارجه قزاقستان نیز این خبر را تأیید کرده و گفته است که آنان فهرست سازمانهای تروریستی را به صورت منظم بروزرسانی میکنند.
او افزوده که حذف نام طالبان از فهرست گروههای تروریستی در این کشور بر اساس رویه سازمان ملل متحد صورت گرفته است.
هیچ تردیدی نیست که لیست سیاه، مشکلی را حل نمیکند. طالبان دیگر یک نیروی ستیزهجوی تحت تعقیب نیست؛ بلکه گروهی است که قدرت را به طور کامل در اختیار دارد و بر سراسر کشور، حکمرانی میکند. برای کشورهای همسایه و منطقه نیز تعامل با نیرویی که مرزها را کنترل میکند و مسئول اصلی اداره کشور است، ضروری و اجتنابناپذیر است.
اینها چیزی نیست که کسی قادر به نادیده گرفتن آن باشد یا بتواند نسبت به پیامدهای به شدت زیانبار انکار و اعراض آن بیاعتنایی کند.
از جانب دیگر، نمیتوان فراموش کرد که قزاقستان، روسیه و هر کشور دیگری در منطقه و جهان، براساس منافع، اهداف و نگرانیهای خود تصمیم میگیرند و بهترین تصمیم در سیاست خارجی دولتها این است که منافع حداکثری آنها را تامین و تضمین کند. شاید در شرایط کنونی، از نظر دولت قزاقستان، حذف نام طالبان از لیست سیاه، بهترین تصمیم بوده و به این هدف کمک خواهد کرد؛ همانگونه که از دید روسیه، خروج افغانستان زیر حاکمیت طالبان از انزوا، اقدامی سودمند است.
با اینهمه، بودن یا نبودن در لیست سیاه، چیزی را درباره کارنامه سیاه طالبان تغییر نمیدهد؛ این چیزی است که مردم افغانستان میگویند. وضعیت حاکم بر افغانستان، بخشی از این کارنامه سیاه محسوب میشود؛ زیرا طالبان یک جریان قومی و مذهبی انحصارطلب و اقتدارگرا است که در نتیجه یک بازی استخباراتی به قدرت بازگشته و به مشروعیت ملی باور ندارد، مشارکت ملی را به رسمیت نمیشناسد و برای عدالت سیاسی، اعتباری قایل نیست. از نظر آنها دولتشان «همهشمول» است؛ چون در آن افرادی از همه اقوام، کار میکنند؛ اما درباره اینکه رهبران دولت، مشروعیت خود را از کجا میگیرند، چرا اکثریت قریب به اتفاق آنها پشتون هستند و چرا اقوام دیگر سهم ناچیزی در پستهای نمادین و فاقد صلاحیت دارند و یا مانند هزارهها و شیعیان، هیچ سهمی ندارند، پاسخ نمیدهند.
از جانب دیگر، پیوندهای قوی طالبان با گروههای تروریستی و کانونهای توسعه و ترویج افراطگرایی، چیزی نیست که قابل انکار باشد. شاید تعامل با طالبان، روش بهتری برای مهار افراطگرایی و تلاش برای جلوگیری از توسعه تروریزم باشد؛ اما این واقعیت را نباید نادیده گرفت که تغییری در رفتار و رویکرد طالبان نسبت به ترویج روایتی تندروانه از اسلام، تضعیف جریانهای میانهرو و ارتباط با گروههای تروریستی و افراطگرا دیده نمیشود.
ایجاد هزاران «مدرسه جهادی» در سراسر کشور، در حالی که به گفته وزیر مهاجرین طالبان باید در آنها افزون بر آموزههای مذهبی، آموزشهای نظامی و «جهادی» نیز ارائه شود، تهدیدی فراتر از افغانستان است و کشورهایی که به سرعت، مسیر تعامل با طالبان را طی میکنند، باید به دقت درباره پیامدهای غیرقابل اجتناب تربیت نسلی از تروریستهای بالقوه و صدور اندیشههای تروریستی و افراطگرایانه از افغانستان به کشورهای پیرامون، اندیشه کنند و در سیاست خارجیشان در قبال دولت طالبان، تمام ابعاد چالشهای گذشته و آینده را در نظر بگیرند و مطمئن شوند که خارج کردن از لیست سیاه، توسعه «روابط مثبت»، خروج از انزوا و برقراری روابط سیاسی و اقتصادی و… با طالبان، لزوما به توسعه تروریزم و گسترش ایدئولوژی افراط کمک نخواهد کرد و جوامع ما را در مقابل موج رو به رشد گرایشهای تندروانه، مصون نگه خواهد داشت.