امحای طالبان، احیای داعش
مرکز مبارزه با تروریزم کشورهای مستقل مشترکالمنافع میگوید که گروه تروریستی داعش در قلمرو افغانستان پایگاه ایجاد کرده است.
به گزارش اسپوتنیک، آندری نویکوف، رئیس مرکز ضد تروریزم کشورهای مستقل مشترکالمنافع، اعلام کرد که تروریستهای داعش که از سوریه و عراق فرار کردهاند، اکنون یک مرکز فعالیت تروریستی را در خاک افغانستان ایجاد کردهاند که تمام کشورهای آسیای مرکزی را تهدید میکند.
وی گفت: «پیشبینی جابهجایی واحدهای باقیمانده داعش و سایر سازمانهای تروریستی از سوریه و عراق به افغانستان، به حقیقت تبدیل شد و اکنون یک مرکز تروریستی در منطقه ایجاد شده است.»
به گفته وی پروژه «هجرت جدید» توسط ایدئولوژیستهای داعش، از بسیاری جهات، موجب ایجاد تهدیدات تروریستی در کشورهای مستقل مشترکالمنافع شده است.
این اطلاعات در حالی از سوی منابع روسی در اختیار رسانهها قرار میگیرد که وزارت خارجه امریکا با مأموریت دادن به زلمی خلیلزاد به عنوان نماینده ویژه خود برای صلح افغانستان، با جدیت در پی طرح صلح با طالبان است. آقای خلیلزاد در چندین دور با نمایندگان گروه طالبان در قطر مذاکره کرده تا این گروه را به پیوستن به روند صلح متقاعد کند. حکومت افغانستان نیز بیش از هر چیز دیگر بر سر مالکیت روند صلح چانهزنی میکند و از این که هم توسط خلیلزاد، هم توسط طالبان و هم توسط احزاب و افراد شاخص سیاسی داخلی بیرون از حکومت، دور زده شده و در حاشیه رینگ مذاکرات صلح قرار گرفته است، به شدت نگران و ناراضی است.
اما به نظر میرسد پروژه صلحی که به دست آقای خلیلزاد کلید خورده است، بسیار پیچیدهتر و فراتر از چیزی است که تاکنون تصور میشد. تصور غالب این بود که امریکا در پی خروج آبرومندانه از افغانستان از یک طرف و کوتاه کردن دست همسایگان افغانستان از همدستی با طالبان از سوی دیگر است. در حالی که اطلاعات بازگفتهشده توسط رئیس مرکز ضد تروریزم کشورهای مستقل مشترکالمنافع، از حقایقی فراتر از این پرده برمیدارد و دال مرکزی آن انقضای تاریخ مصرف طالبان است که در پوشش برنامه صلح، لاپوشانی میشود. این حقیقت مبتنی بر این فرضیه است که صلح با طالبان، پروژهای است که تنها جانب منتفع از آن امریکا و خود طالبان است، نه آن که به دنبال پیوستن این گروه به پروژه صلح، حقیقتا چیزی به نام صلح به عنوان رؤیای گمشده مردم افغانستان به این کشور بازگردد؛ زیرا با حذف طالبان از معادلات نظامی ـ امنیتی و ادغام این جریان در برنامه سیاسی صلح، این داعش است که جای طالبان را در میدان نظامی و دامن زدن به ناامنیهای تروریستی در کشور پر میکند.
بر این اساس، صلح با طالبان دستکم برآمده از دو انگیزش نیرومند ناگفته است: یکی لوکال و محلی بودن میدان مانور و مأموریت این گروه و دیگر اختلافات عمیق این جریان با داعش که در موارد زیادی، هم در شرق و هم در شمال افغانستان، به صورت نبردهای خونین و خشماگین دو طرف تبارز یافت. به واقع موجودیت و فعالیت طالبان با همین فورم و فیگور شناختهشده و عدم الحاق آن به سازوکار نظام سیاسی افغانستان، این گروه را به مثابه یکی از موانع جدی بر سر راه فعالیتهای تروریستی داعش و برنامههای منطقهای و فراافغانستانی آن تبدیل میکند. بنابراین، امریکا چاره کار را در آن دیده است که صلح را با چشمانداز امحای طالبان ـ از طریق جذب این گروه در بدنه دولت ـ و احیای داعش در میدان افغانستان پس از شکست آن در سوریه و عراق، در دستور کار خود قرار دهد.
ظهور داعش در سوریه و عراق، بر پایه یک راهبرد دقیق و حسابشده انجام شد و هدف آن زمینگیر کردن ایران و جریان مقاومت وابسته به آن در خاورمیانه بود تا پس از آن به سروقت روسیه نیز برسند. اما همسویی تهران و مسکو در سوریه علیه داعش و حمایت ایران از دولت عراق با الگوی تشکیل بسیج مردمی الحشدالشعبی، خوابهای دیدهشده برای این دو کشور را به کابوس تبدیل کرد، ولی همچنان که پیشبینی میشد، شکست داعش در سوریه و عراق به معنی پایان کار این گروه تروریستی نبود و نیست. اکنون افغانستان میدان آماده بازپروری و احیای مجدد این جریان تندرو تکفیری برای گسیل آن به مرزهای آسیای میانه و مرکزی و توسعه ناامنیهای سیاسی ـ تروریستی در قلمرو روسیه است.
جالب این که مهندسی روند مذاکرات صلح با طالبان، با دقت و درایتی انجام شده است تا هم دولت و هم جریانهای سیاسی ـ رسانهای کشور آنچنان به آن مشغول شوند که از تهدیدات و خطرات ناشی از نضج و نسج خاموش و خزنده این گروه در افغانستان کاملا غافل بمانند و کمترین توجهی به آن نکنند.
به نظر میرسد افغانستان اکنون بیش از آن که از کابوس حملات طالبان وحشت کند، بایستی منتظر ظهور کابوس صلح با طالبان باشد.