کابل روی موج انفجار؛ رویای صلح پایتخت چه زمانی تعبیر میشود؟
وزارت داخله وقوع این انفجار را در منطقه دارالامان در غرب کابل تایید کرد و گفت که این انفجار ناشی از بمب مقناطیسی در یک موتر کاستر مربوط به کارمندان کمیسیون اصلاحات اداری بودهاست.
عبدالفرید احمد؛ مسؤول روابط عمومی کمیسیون اصلاحات گفت که در این انفجار ۴ نفر کشته و ۹ نفر دیگر زخمی شدهاند.
اما وحید مایار؛ سخنگوی وزارت صحت عامه گفتهاست که تعداد زخمیان به ۱۰ تن و تعداد کشتهها به ۵ نفر رسیدهاست.
یک روز پیش نیز کابل شاهد چهار انفجار بود که دو مورد آن ناشی از ماین مقناطیسی بود. یک موتر دانشجویان دانشگاه برهانالدین ربانی و یک موتر کمیسیون انتخابات هدف انفجار ماین قمناطیسی قرار گرفتند.
در انفجارهای دیروز ۲۷ نفر زخمی و دو تن کشته شدند. مسؤولیت آن انفجار را داعش برعهده گرفت.
توالی این انفجارها نشان میدهد که وضعیت در سایه تلاشهای صلح نهتنها بهبود نیافته؛ بلکه روز بهروز بدتر شدهاست؛ بهگونهای که روزانه بیش از یک انفجار در کابل رخ میدهد.
اگرچه آمار قربانیان این رویدادها، شاید نسبت به انفجارها و انتحارهای مرگبار سالهای پیش، زیاد بالا نباشد و این، به سهم خود، مغتنم شمرده میشود؛ اما انکار نمیتوان کرد که وقوع هر انفجار –هرچند کوچک و کمتلفات- درست همان آثار روانی و بازتابهای تبلیغاتی را در افکار عمومی خواهد داشت که یک انفجار مهیب و مرگبار به سبک سالهای پیش.
به بیان دیگر، مردم پس از هر انفجار، بخش بزرگ امیدهایشان به صلح و امنیت و ثبات را از دست میدهند و به آینده، بدبینتر میشوند. آنها تصور میکنند که روزهای ناآرام پایتخت، پایان ندارد و حتی اگر صلح با طالبان به سرانجامی برسد، جنگ همچنان از جایی دیگر، توسط گروهی دیگر و به بهانهای دیگر ادامه خواهد یافت.
موضوع دیگری که به هراس پایتختنشینان دامن میزند و امیدشان به صلح را تضعیف میکند، حملههای هدفمند تروریستی است. طی چندروز گذشته، کابل شاهد موجی از بمبگذاریهای هدفمند بودهاست. چنین حجمی از حملههای حسابشده در کابل، کمسابقه است و این نشانگر ابعاد جدید جنگ و خشونت است؛ ابعادی که بهجای وحشتآفرینی صرف از راه سازماندادن حملههای کور و بیهدف بر اماکن عمومی، مناطق مزدحم و بهمنظور آماجقراردادن جمعیت متراکم برای تحمیل حداکثر تلفات، روی نقطهزنیهای حسابشده و دقیق استوار است و این نشان میدهد که جنگ، تغییر ماهیت داده و بهجای تروریزم و هراسافکنی برای اثرگذاشتن روی افکار عمومی، ماهیت استخباراتی پیدا کرده و طیفها، افراد، مجموعهها و مراکز مشخصی را هدف میگیرد.
این بسیار خطرناکتر از ناامنی در ابعاد عمومی و همگانی است؛ زیرا هم کار دولت و دستگاههای کشفی و استخباراتی برای مهار این ناامنیها را سختتر میکند و هم ترس و تهدید را به زیر پوست جامعه تزریق میکند و ابعاد و جوانب روانی ناامنی را تقویت میبخشد.
با توجه به این موارد، تصور میشود که کابل هنوز باید با زخمهای کهنه و خونچکانش انس بگیرد و تنها به امیدهای واهی برای رسیدن به صلحی که سراب است، دلخوش باشد؛ بیآنکه از موج انفجارهای مرگبار، لحظهای احساس امنیت و آرامش کند و دمی بهراحتی بیاساید.