نقد اجندای طالبان برای مذاکرات صلح – ۱

در حالی که هیأت‌های مذاکره‌کننده دولت و طالبان به منظور گذراندن یک وقفه سه هفته‌ای به بهانه «مشورت» به کابل و اسلام‌آباد رفته‌اند، حرف و حدیث‌ها درباره اجندا یا دستور کار مذاکرات آینده به ترتیب اولویت‌های دوطرف به شدت جریان دارد.در این میان، مجموعه‌ای از گزینه‌ها به عنوان طرح پیشنهادی طالبان برای اجندای مذاکرات، منتشر شده‌‌‌است که البته هنوز به طور رسمی از سوی طالبان یا هیأت دولت، تأیید نشده و گفته می‌شود که طالبان آن را به طور «شفاهی»‌ به طرف دولت، ارائه کرده‌اند.

صرف نظر از این‌که آنچه منتشر شده، نظر نهایی رهبران طالبان است یا نه، به نظر می‌رسد که چینش گزینه‌ها، موضوعات پیشنهادی و اولویت‌های راهبردی مطرح‌شده در این طرح، درست همان چیزی است که طالبان در نظر دارند.

طرح مورد بحث، شامل ۲۳ مورد است که به ترتیب اولویت و اهمیت، ارائه شده‌است. در ادامه یکایک موارد پیشنهادی را در سه بخش، نقد می‌کنیم:

۱. نظام اسلامی: این پیشنهاد در حالی مطرح می‌شود که نظام کنونی افغانستان دست‌کم روی کاغذ و در قانون اساسی، «جمهوری اسلامی»‌ است و در ماده سوم قانون اساسی، تصریح شده‌است که هیچ حکمی برخلاف احکام و دستورات اسلامی، قابل قبول نیست.

با این حال، طرح این پیشنهاد از سوی گروه طالبان، دو مدلول مشخص دارد: یکی این‌که طالبان، نظام کنونی را «اسلامی»‌ نمی‌دانند و تصریح قانون اساسی را نیز قبول ندارند. دوم این‌که هدف آن گروه از «اسلام» یک خوانش خاص و منحصر به فرد است که با تلقی حاکمان کنونی و احتمالا بخش اعظم جامعه مسلمان افغانستان و حتی مسلمانان جهان، متفاوت می‌باشد.

این پیشنهاد، بسیار بحث‌برانگیز است و نگرانی‌ها درباره استقرار یک نظام اسلامی بر پایه قرائت طالبانی و شبیه «امارت اسلامی» را افزایش می‌دهد.

۲. نوعیت نظام اسلامی آینده: این گزینه همان چیزی است که می‌‌تواند در چارچوب گزینه اول مورد بحث قرار بگیرد و به نظر نمی‌رسد که طرح جداگانه آن، معنا و موضوعیتی داشته باشد. این نشان می‌دهد که هیأت طالبان، درک دقیقی از آنچه باید درباره آن مذاکره کند ندارد و در شناسایی اولویت‌ها و پیش‌گیری از تداخل یا تفکیک مسایل مشابه و مختلف، ناتوان است.

۳. زعامت: زعامت و رهبری هم برای طالبان از اهمیت زیادی برخوردار است. آن گروه در زمان سلطه رژیم امارت، یک رهبر معنوی به نام «امیرالمؤمنین» داشت که در قندهار مستقر بود و همه امور به او ختم می‌شد و یک رییس دولت یا کابینه در کابل بود که یک مقام تشریفاتی بود و صلاحیت‌های معناداری نداشت و گوش به فرمان «امیرالمؤمنین» بود.

با این حساب، به نظر می‌رسد که طالبان در صدد رسمیت‌بخشیدن به جایگاه «امیر» یا «خلیفه» در «نظام اسلامی» مورد نظر خود هستند؛ چیزی که با مفهوم دولت به معنای مدرن آن، همخوانی ندارد، مردم‌سالاری را تضعیف می‌‌کند، اراده آزاد مردم برای برگزیدن رییس جمهور را نفی می‌کند و سبب تراکم قدرت به دست یک نفر، تولد استبداد و بازگشت دیکتاتوری می‌شود.

۴. سکتور  دفاعی و امنیتی: عباس استانکزی؛ از مذاکره‌کنندگان ارشد طالبان پیش از این گفته بود که آن گروه، خواستار انحلال نیروهای مسلح کنونی است. اگرچه بعدا این ادعا را پس گرفت؛ اما در عمل، آن‌ها مصمم به نابودی نیروهای امنیتی موجود اند و به احتمال زیاد، یکی از مهم‌ترین خواسته‌های آنان، ادغام و جا به جایی ده‌ها هزار ملیشه طالب در نیروهای مسلح و واگذاری پست‌هایی راهبردی مانند وزارت‌های دفاع، داخله و امنیت ملی به مهره‌های آن گروه باشند؛ زیرا آنان خود را فاتح جنگ می‌دانند، مدعی شکست نیروهای خارجی اند و تسلط بر پست‌های امنیتی را حق مسلم و پاداش «جهاد»شان می‌انگارند.

یکی دیگر از اهداف آن گروه از طرح ادغام جنگجویان خود به نیروهای مسلح، طالبانیزه‌کردن این نیروها از درون است. طبیعی است گروهی که ۲۰ سال علیه دولت جنگیده و اکنون از موضع قدرت، وارد مذاکرات صلح شده‌است، انتظار دارد که نیروهایش ارکان اصلی امنیت و دفاع را قبضه کنند و با سلطه بر این بخش‌ها برنامه‌های قومی، ایدئولوژیک و منافع سازمانی خویش را جایگزین نظم موجود در نیروهای مسلح سازند.

افزون بر این، در طول سال‌های گذشته، دولت بارها ادعا کرده‌است که طالبان یک نیروی مزدور بیگانه، دست‌آموز آی‌اس‌آی، تحت فرمان «فوج» پاکستان و پیاده‌نظام اسلام‌آباد برای اشغال و سلطه بر افغانستان است. بنابراین، جا به جایی ده‌ها هزار ملیشه مسلح وفادار به منافع استراتژیک و اهداف هژمونیک اسلام‌آباد در بدنه نیروهای مسلح دولت افغانستان، آرمان دیرینه همسایه جنوبی است و دولت پاکستان سعی خواهد کرد با گنجاندن این موضوع در چارچوب اجندای مذاکرات طالبان و دولت، به این هدف مهم دست پیدا کند.

ادامه دارد…

 

مطالب مرتبط