طالبان و موانع انتقال قدرت از پاکستان به افغانستان
پاکستان تنها خاستگاه طالبان نیست؛ بلکه در طول ۲۰ سال گذشته، پایگاه و مرکز قدرت آن گروه نیز بودهاست. شورای کویته، کانون رهبری آن گروه را تشکیل میدهد؛ نامی که نشانگر استقرار رهبران تراز اول طالبان در خاک پاکستان است.منابع امنیتی افغانستان میگویند که حتی زخمیهای طالبان نیز در شفاخانههای پاکستان، مداوا میشوند. در زمان افشای خبر مرگ ملا عمر؛ رهبر و بنیانگذار گروه طالبان هم ادعا شد که او در شفاخانهای در پاکستان درگذشتهاست؛ اگرچه بعدها برخی منابع غربی از مرگ او در زابل؛ ولایتی در جنوب افغانستان خبر دادند؛ اما در عین حال، تصریح شد که ملا عمر پس از سقوط رژیم طالبان، ارتباط سازمانی خود با تشکیلات رهبری و فرماندهی طالبان را از دست داده و به عبادت و قرائت قرآن در انزوا رو آورده و تنها هر از گاه از طریق یک شخص دیگر در جریان تحولات مربوط به طالبان قرار میگرفتهاست؛ ارتباطی که در اواخر زندگی او کاملا قطع شدهاست.
اسامه بن لادن؛ رهبر شبکه القاعده و از متحدان بسیار نزدیک طالبان و شخص ملا عمر هم به روایت ارتش امریکا در ابیتآباد؛ جایی در نزدیکی اسلامآباد پایتخت پاکستان، کشته شد؛ اگرچه درباره صحت روایت امریکا هیچ مدرک معتبری ارائه نشد و امریکاییها ادعا کردند که جسد او را معدوم کرده و بقایای آن را به دریا افکندهاند.
اختر منصور که پس از مرگ ملا عمر جانشین او شد نیز هنگام بازگشت از ایران در خاک پاکستان، آماج حمله هوایی امریکا قرار گرفت و کشته شد.
این نمونهها به اندازهای هست که بتواند ادعاها درباره استقرار مراکز رهبری، فرماندهی، اردوگاههای آموزشی و سایر تشکیلات سازمانی طالبان در خاک پاکستان را تأیید کند.
اکنون اما رییس امنیت ملی میگوید که اطلاعات نشان میدهد که گروه طالبان با افزایش خشونت و جنگ در صدد فراهمکردن زمینه انتقال رهبری و کمیسیونهای خود از پاکستان به داخل کشور است.
احمدضیا سراج گفت که گروه طالبان جغرافیای جنگ را در ولایتهای جنوب و جنوب غربی به این هدف گسترش دادهاند.
او گفت زمانی که رهبران طالبان از کراچی و اسلامآباد به قطر میروند، دچار عذاب وجدان میشوند و از این رو تلاش دارند زمینه را برای حضور خود در افغانستان فراهم کنند.
به گفته آقای سراج، این تلاش طالبان ناکام مانده و پس از این نیز موفق نخواهد شد.
او در عین حال گفت که تحرکات کنونی طالبان نشان میدهد که این گروه روی ولایت ننگرهار به همین هدف تمرکز کردهاست.
همانگونه که در اظهارات آقای سراج هم تصریح شده، این نخستینبار نیست که طالبان برای انتقال و استقرار مراکز رهبری و فرماندهی خود از پاکستان به داخل افغانستان، تلاش میکنند. در گذشته هم این گروه، سعی فراوانی کرده تا با اشغال دایمی یک ولایت یا سلطه پایدار بر مراکز شهری، بخشی از ساختار رهبری خود را به داخل کشور، منتقل کند.
ضمن تأیید برداشت رییس امنیت ملی مبنی بر اینکه رهبران طالبان هنگام سفر از پاکستان به قطر، دچار عذاب وجدان میشوند، دلایل دیگری نیز برای این تلاش وجود دارد. از جمله اینکه طالبان برای تصاحب قدرت و تسلط بر افغانستان میجنگند؛ بنابراین بدیهی است که برای این منظور، نیاز به پایگاههای تعریفشده و مستحکم قدرت در داخل کشور داشته باشند. آنها در عین حال، از نظر سیاسی برای توسعه نفوذ و تحمیل سلطه خود، نیازمند حضور مستقیم در میان مردم هستند.
افزون بر این، انتقال رهبران طالبان از پاکستان به داخل افغانستان، از حجم بدنامی و سرافکندگی آن گروه که ناشی از وابستگیشان به بیگانگان به ویژه پاکستان است، میکاهد و به آن به عنوان یک جریان قدرتمند داخلی، وجاهت و اعتبار میبخشد.
مطالب مرتبط:
این اقدام در عین حال به سربازگیری طالبان از میان مردم و زد و بندهای آنان با دیگر بازیگران و جریانهای سیاسی بیرون از دولت، کمک معتنابهی میکند.
با اینهمه، هنوز موانع بزرگی در این مسیر وجود دارد. یکی از این موانع، چنانچه رییس امنیت ملی هم اشاره کرده، قدرت بازدارنده دولت مرکزی و ایستادگی نیروهای دولتی است. دولت هنوز اجازه استقرار طالبان بر یک جغرافیای ثابت در ابعاد یک یا چند ولایت و مراکز شهری را ندادهاست. وضعیت در ولسوالیهایی که سالها در کنترل طالبان بوده نیز چندان پایدار و قابل پیشبینی نیست. به ویژه اگر دولت به این نتیجه برسد که رهبران طالبان در یک ولسوالی، مستقر هستند، چه بسا پس از سالها برای بیرونراندن آنان از آن ولسوالی، دست به اقدام نظامی بزند.
مانع دوم، فقدان آزادی عمل لازم برای رهبران و فرماندهان طالبان به منظور ارتباط و همکاری با پاکستان در خصوص مسایل جنگ و صلح، دریافت سلاح، آموزش و نیروی انسانی، مشورت و کمکهای مالی است. حتی اگر طالبان بتوانند جغرافیای ثابتی را برای استقرار مراکز فرماندهیشان به دست آورند، از ایجاد مرزها و کانالهای ارتباطی مستقیم با پاکستان، بدون نیاز به عبور از موانعی که دولت ایجاد میکند، ناتوان اند و این امر، قدرت آن گروه را تضعیف میکند و آنان بدون دریافت حمایتهای لازم و بههنگام از پاکستان در معرض خطرات فرساینده و مرگبار قرار میگیرند.
مانع دیگر، خطرات مستقیم ناشی از عملیات هوایی قوای افغان و خارجی است؛ ابزاری که طالبان فاقد آن هستند و نیروهای دولتی با برخورداری از آن به سادگی میتوانند مراکز رهبری و اتاقهای فرماندهی و عملیات طالبان را آماج قرار دهند و منهدم کنند.
با اینهمه از نظر سیاسی، اکنون طالبان بیش از هر زمان دیگری نیاز به انتقال مراکز رهبری و فرماندهی خود به داخل کشور دارند؛ زیرا این امر برای گروهی که خود را بسیار نزدیک به تصاحب تاج و تخت میبیند و محتاج تقویت و نمایش قدرت سیاسی، مشروعیت داخلی و استقلال خود از همسایگان و کشورهای بیگانه میباشد، بسیار حیاتی و تعیینکننده است.