توزیع زمین به مهاجران یا تاراج خاک افغانستان؟
مصوبه تازه طالبان مبنی بر اهدای زمین رایگان برای سکوت دایمی «مهاجران اخراجشده از پاکستان» این گمانهزنیها را به یقین تبدیل میکند و نگرانیهای فزاینده درباره برنامههای خطرناک طالبان برای تغییر بافتار جمعیتی مناطق غیرپشتوننشین را تبدیل به یک تهدید بالفعل و واقعی خواهد کرد.
عطاءالله عمری؛ وزیر زراعت طالبان گفته است طرح این وزارت درباره واگذاری زمین و اشتغال مهاجران بازگشتی از پاکستان به تصویب رهبری طالبان رسیده است.
او در بازدید از اردوگاه موقتی مهاجران افغان بازگشته از پاکستان در ننگرهار گفت: «امارت اسلامی [حکومت طالبان] طرحی را به تصویب رسانده که با واگذاری ملک و اجاره زمین به مهاجرین بازگشته از پاکستان شغل ایجاد کند تا مردم از مشکلات و مهاجرت رهایی یافته و با افتخار به کشور خود بازگردند.»
گفته شده که بخشی از این طرح واگذاری «دایمی ملک برای سرپناه و زمین برای کار» است تا مردم بتوانند در این زمینها کار کنند. آنها تا یک سال از پرداخت مالیات معاف هستند و پس از آن مشمول مالیات میشوند.
آقای عمری همچنین رئيس کمیته واگذاری زمین و املاک در کمیسیون عالی طالبان برای رسیدگی به مهاجران اخراجی از پاکستان است.
اخیرا نگرانی از تصرف زمینهای ساکنان محلی از سوی این مهاجران در برخی ولایتهای شمالی ایجاد شده؛ اما حکومت طالبان گفته است مهاجران را به مناطق سکونت اصلیشان میفرستند.
این نگرانی از همان آغازین روزهای بازگشت طالبان به قدرت وجود داشت؛ زیرا در شماری از مناطق کشور به ویژه در ولایتهای مرکزی، مقامهای محلی طالبان به کوچیهای مسلح امکان دادند تا املاک و زمینهای ساکنان بومی این مناطق را غصب کرده و حتی با طرح دعاوی دروغین و ادعاهای واهی منسوب به دهها سال پیش، از روستانشینان فقیر هزاره، غرامتهای سنگین بگیرند.
در برخی دیگر از مناطق نیز ساکنان بومی در شرایطی بسیار دشوار، وادار به ترک خانهها و زمینهایشان شدند تا جای خود را به مالکان و صاحبان جدید مورد حمایت طالبان بدهند.
این اقدامات به سرعت مناطق دیگر کشور از جمله شمال، شمال شرق، غرب، شمال غرب و حتی ولایت جنوبی قندهار هم گسترش پیدا کرد و طی آن، صدها خانواده به بهانههای گوناگون مجبور شدند تا خانه و زمینشان را واگذار کنند و آواره شوند. در یکی از ولایتهای شمالی حتی متوسل به یک توطٓئه عجیب شدند و افرادی را با ظاهری ترسناک به نام «جن» در روستاها مستقر کردند تا روستاییان سادهدل را بترسانند، آدم بکشند، آتش بزنند و در نهایت آنان را مجبور به فرار کنند.
از سوی دیگر، جابهجایی آرام جمعیت از جنوب به شمال نیز همواره ادامه داشته و بارها واکنشبرانگیز شده است؛ اما اعتراض و دادخواهی و شکایت ساکنان محلی، هرگز راه به جایی نبرده و در نهایت، مهاجرین جدید با حمایت طالبان، مالک خانه و زمین ساکنان بومی در تخار و جوزجان و بلخ و فاریاب و… شدهاند.
در کنار آن، ایجاد شهرکهایی با ظرفیت هزاران خانه و زیرساختهای رفاهی و خدماتی دیگری مانند بازار و شفاخانه و مکتب و… در مناطق هزارهنشین، تاجیکنشین و ازبکنشین از شمال تا جنوب و مرکز کشور نیز دیگر برنامه طالبان برای تغییر ترکیب جمعیتی این مناطق بوده است که شماری از این شهرکها هماکنون آماده شده و مهیای پذیرش و اسکان مالکان تازه هستند.
با راهاندازی پروژه احداث کانال قوشتپه که گفته میشود زمینهای اطراف آن، قابلیت اسکان و تامین بیش از سه میلیون نفر را دارد، این پروژه قومی مبتنی بر جابهجایی جمعیت، ابعاد تازهای پیدا کرد و گمانهزنیها و هشدارها درباره امکان انتقال پشتونهای پاکستانی در مناطق شمالی و صدور تذکره برای آنان، روز به روز تشدید شد.
به این ترتیب، مصوبه تازه طالبان مبنی بر اهدای زمین رایگان برای سکوت دایمی «مهاجران اخراجشده از پاکستان» این گمانهزنیها را به یقین تبدیل میکند و نگرانیهای فزاینده درباره برنامههای خطرناک طالبان برای تغییر بافتار جمعیتی مناطق غیرپشتوننشین را تبدیل به یک تهدید بالفعل و واقعی خواهد کرد.
البته انتقال پشتونها به شمال و مرکز کشور و اسکان آنها در مناطق خوش آب و هوا و حاصلخیز، ریشههای نیرومند تاریخی دارد و رژیمهای خودکامه قومی و شاهان سلطهجو و ستمگر پشتون در طول تاریخ آن را ادامه داده و اجرا کردهاند؛ اما آنچه اکنون طالبان روی دست دارند، به مراتب خطرناکتر، پیچیدهتر و دارای پیامدهای بسیار بزرگ اجتماعی، فرهنگی و امنیتی است.
به باور کارشناسان در صورتی که این طرح تازه به اجرا درآید، این رویداد نه تنها امنیت ملی کشور را با خطرات ویرانگر تازه روبهرو میکند و امکان بروز جنگهای خونین قومی را بار دیگر تجدید خواهد کرد؛ بلکه در عین حال، پیامدهای خطرناکی برای امنیت کشورهای پیرامون افغانستان به ویژه جمهوریهای آسیای مرکزی و حتی روسیه و چین خواهد داشت؛ زیرا با جابهجایی صدها هزار پشتون پاکستانی و جنوبی در شمال افغانستان، این منطقه در همسایگی منطقه نفوذ روسیه و چین به یک بمب ساعتی تبدیل میشود و امنیت آسیای مرکزی را در معرض تهدید دایمی صدور تروریزم قرار خواهد داد.
بنابراین، ابعاد این پروژه خوفناک هرچه زودتر باید مشخص شود و در صورتی که نگرانیهای مطرحشده درست باشد، جلو آن همین اکنون باید گرفته شود؛ زیرا تجارب تاریخی نشان داده است که تعلل و تأنی و تأخیر، سودمند نیست و موجب پشیمانی بیاثر خواهد شد.