صدای موشکها، سکوت دیپلماتها
دومین حمله موشکی جمهوری اسلامی ایران به سرزمینهای تحت اشغال اسرائیل در خاورمیانه یک بار دیگر جهان را در شوک و شگفتی فروبرد.
حوالی ساعت ۸ شامگاه سهشنبه بود که وضعیت ملتهب خاورمیانه یک بار دیگر توجه رسانههای جهان را به خود جلب کرد؛ موشکهای بالستیک و هایپرسونیک ایران، آسمان چندین کشور منطقه را درنوردید و با عبور موفقیتآمیز از دفاع چندلایه ضد هوایی مدرن و پیشرفته امریکا، اسرائیل و سایر متحدان رژیم تلآویو، سرزمینهای اشغالی را هدف گرفت و پایگاههای راهبردی و فرودگاههای نظامی این رژیم را مورد اصابت قرار داد.
مقامهای ایرانی اعلام کردند که این حمله موشکی را در پاسخ به ترور اسماعیل هنیه؛ رهبر حماس در تهران و همچنین ترور سید حسن نصرالله؛ رهبر حزب الله در لبنان انجام دادهاند.
به گفته مقامهای ایرانی آنها دو ماه صبر کردند تا دیپلماسی پیروز شود و آتشبس در غزه برقرار گردد و دامنه جنگ به لبنان کشیده نشود؛ اما علیرغم این صبر استراتژیک، اسرائیل به کشتار و نسلکشی و تراژدی تکاندهنده غزه ادامه داد و حتی دامنه آن را اخیراً به لبنان هم گسترش داد که در نتیجه آن فرماندهان نخبه حزب الله لبنان و دبیرکل این حزب، در کنار صدها غیرنظامی بیگناه توسط بمبافکنهای اسرائیلی -امریکایی ترور شدند.
اکنون منطقه در لبه پرتگاه قرار گرفته است. بیش از هر زمان دیگری یک جنگ فراگیر، گسترده و غیرقابل مهار، امنیت خاورمیانه را تهدید میکند.
اسرائیل هشدار داده است که پاسخ حملات ایران، سنگین و دردناک خواهد بود؛ پاسخی که هنوز مشخص نیست چه مراکز ایرانی را هدف قرار خواهد داد و گستره آن تا چه اندازه وسیع خواهد بود؛ اما این کاملا روشن است که متحدان غربی اسرائیل حق این رژیم برای حمله بر ایران را به رسمیت شناخته و حتی از همراهی و حمایت از رژیم تلآویو برای راهاندازی موج حملات ضد ایرانی تاکید کردهاند.
این نشان میدهد که دیپلماسی عملاً شکست خورده است و این صدای موشکهاست که دیپلماتها را وادار به سکوت کرده است؛ سکوتی ناامیدکننده، ترسناک و حاوی پیامهای هشدارآمیز درباره امنیت خاورمیانهای که همین حالا هم در آتش خشم و خشونت و خونریزی میسوزد.
در چنین شرایطی این تنها پاسخ احتمالی رژیم اسرائیل به حملات موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران نیست که سراسر منطقه خاورمیانه را در بهت و نگرانی تازه فروبرده است، نگرانی بزرگتر این است که ایران تهدید کرده است که به هرگونه پاسخ به حملات موشکی اخیر خود واکنشی به مراتب قویتر و ویرانگرتر نشان خواهد داد؛ اقدامی که میتواند سریال خشونت و جنگ متقابل را تا وقوع یک جنگ گسترده ادامه دهد.
کارشناسان نظامی نیز میگویند که ایرانیها چارهای جز عمل کردن به وعده تهدیدآمیز خود علیه رژیم اسرائیل ندارند؛ زیرا آنها به این نتیجه رسیدهاند که سکوت، مماشات و محافظهکاری در برابر رویکرد تهاجمی، ترورهای پنهانی و خرابکاریهای عمدی رژیم اسرائیل در سالهای اخیر، حمل بر ضعف جمهوری اسلامی و قدرت اسرائیل شده است؛ تصویری که اکنون رهبران ایران در صدد تغییر آن هستند و حمله موشکی بیسابقه اخیر به مراکز راهبردی و پایگاههای هوایی این رژیم تلاشی برای تغییر همین تصویر بود.
پس از تعلل جمهوری اسلامی به پاسخ سریع و مستقیم به ترور اسماعیل هنیه در تهران اکنون این انتقاد به طور گسترده در فضای رسانهای و سیاسی ایران مطرح میشود که اعتماد به وعدههای غربیها برای موفقیت دیپلماسی و مهار بحران از راه گفتگو یا آتش بس در غزه، اسرائیل را به حذف مستقیم سید حسن نصرالله؛ رهبر حزبالله لبنان ترغیب کرد و چه بسا اگر پاسخ ترور اسماعیل هنیه به سرعت انجام میشد سید حسن نصرالله اکنون زنده بود.
به نظر میرسد که در صورت پاسخ ویرانگر اسرائیل به حملات موشکی اخیر ایران، موضع نظامیان و منتقدان دولت ایران برای واکنش کوبندهتر به حملات اسرائیل بیش از پیش تقویت خواهد شد؛ زیرا در آن صورت بهانه لازم برای ورود به یک جنگ تمام عیار و گسترده با اسرائیل فراهم شده و هر کسی که در برابر چنین عزمی مقاومت کند به طور خودکار متهم به همدستی با اسرائیل یا حمایت از این رژیم در معادلات نظامی و امنیتی خاورمیانه خواهد شد.
از جانب دیگر، موضعگیریهای اخیر غربیها در پاسخ به حملات موشکی جمهوری اسلامی ایران به خاک اسرائیل نیز نشانگر آن است که در غرب ارادهای در پشت پرده برای حمایت از موضع بنیامین نتانیاهو؛ نخست وزیر جنگافروز رژیم اسرائیل وجود دارد و جنگ افروزیهای نتانیاهو از حمایتهای گسترده امریکا و متحدان اروپایی اسرائیل برخوردار است.
بنابراین هیچ نشانهای از غلبه دیپلماسی بر رویکردهای نظامی و میلیتاریستی برای حل بحرانهای فراگیر خاورمیانه به چشم نمیخورد و به این ترتیب این موشکها هستند که به جای دیپلماتها سخن میگویند و جنگ جمله غالب ادبیات حاکم بر مناسبات امنیتی خاورمیانه است.