کابل قربانی شکست استراتژیک واشنگتن در افغانستان

اشرف‌غنی قرار است به‌زودی به دعوت عمران‌ خان؛ نخست‌وزیر پاکستان، راهی اسلام‌آباد شود. آقای غنی علیرغم تأکید بر این‌‌که نه باید زود امیدوار شد و نه به سرعت ناامید گشت، بر لزوم دقت و تأمل در تعامل با پاکستان تأکید کرده تا در نهایت دوطرف به یک فصل تازه در روابط پرتنش و دیرسال خود دست پیدا کنند.

علیرغم هشدار آقای غنی به عدم ایجاد امیدهای واهی اما روشن است که او این‌بار با امیدهای فراوان، راهی پاکستان خواهد شد؛ همان امید و اشتیاقی که کرزی را نزدیک به ۲۰ بار به اسلام‌آباد کشاند؛ اما هربار او سرخورده‌تر و ناامید‌تر از پیش و با دستان خالی به کابل بازگشت.

آقای غنی اما کار سخت‌تری در پیش دارد. او در شرایطی راهی پاکستان می‌شود که امریکا در تدارک راهی برای خروج از باتلاق مرگبار افغانستان است که سالانه نزدیک به ۵۰ میلیارد دالر از پول‌های ایالات متحده را می‌بلعد بدون آن‌که کم‌ترین نشانه‌ای از پیروزی در این جنگ، پدیدار باشد.

قابل انکار نیست که کابل برای بقای خود به هیچ عامل خارجی دیگری به‌اندازه کمک‌ها و حمایت‌های واشنگتن، متکی نیست. در صورت قطع کمک‌های مالی امریکا بسیاری از زیرساخت‌های دولتی و امنیتی افغانستان به‌سرعت فروخواهد پاشید و این بدتر از هر جنگی می‌تواند آینده و بقای دولت کابل را تهدید کند.

بنابراین، اشرف‌غنی به‌هر اندازه‌ای که بر سر مسایل حاشیه‌ای و حتی حیاتی و استراتژیک با واشنگتن، اختلاف نظر پیدا کند، دست‌کم تا آن‌جا باید جلو برود که نسبت به قطع کامل حمایت واشنگتن، احساس خطر نکند؛ زیرا در آن‌صورت، دیگر امیدی برای بقای حکومت او متصور نیست. درست به‌همین دلیل است که نه دستبرد در انتخابات، نه نقض سیستماتیک قانون اساسی، نه سرکوب هدفمند اعتراضات اجتماعی و واکنش های مدنی، نه سلب سازمان‌یافته آزادی‌های اساسی، نه رویکرد عمدی و آگاهانه به استبداد و خودکامگی و نه مقاومت آشکار در برابر خواسته‌های مشروع نامزدهای ریاست جمهوری و جریان‌های سیاسی به کناره‌گیری از قدرت و… هیچ‌کدام به اندازه تشکیک درباره وفاداری واشنگتن به ادامه حمایت از خود، او را نسبت به آینده سلطه‌اش بیمناک می‌کند.

با این حال، آقای غنی می‌داند که حمایت واشنگتن، دایمی و ابدی نیست. یک بخش این حمایت را منافع جاری و یک بخش دیگر آن را اهداف آینده امریکا در افغانستان تعیین می‌کند. مادامی‌که ایالات متحده به این دو مورد، اهمیت می‌دهد، ناگزیر است از یک اداره سیاسی ولو فاسد و ناکارآمد و غیرمشروع در کابل، حمایت کند.

امریکا در حال حاضر، منفعتی آنچنانی از جنگ افغانستان، حضور نظامی در آن و حمایت سیاسی از دولت کابل، کسب نمی‌کند. به بیان دیگر، این منفعت به اندازه‌ای زیاد نیست که بتواند هزینه‌های واشنگتن برای این مأموریت را توجیه کند. با این‌حال، امریکا تا زمانی‌که راهی آبرومندانه، کم‌هزینه و سودمند برای خروج پیدا کند، مجبور است به حمایت از دولت کابل ادامه دهد.

اما آنچه ادامه این رویکرد را در آینده مورد تهدید قرار می‌دهد، شکست استراتژی نظامی واشنگتن در افغانستان است. جنگ افغانستان به بن‌بست رسیده‌است. این همان چیزی است که استراتژیست‌ها و فرماندهان ارشد نظامی و استخباراتی امریکا بارها به آن اذعان کرده‌اند.

این جنگ به مرحله‌ای رسیده که هیچ افقی از پیروزی کامل و قاطع یکی از طرف‌ها در آن، پدیدار نیست. بنابراین، معنای دیگر این سخن آن است که استراتژی نظامی واشنگتن در افغانستان به‌طور کامل، با شکست رو به‌رو شده‌است.

برای کشوری که در طول ۱۸ سال گذشته، همواره در حال آزمون و خطای راهبردهای نظامی خود در افغانستان بوده، شاید این رویدادی معمولی و ساده به‌نظر بیاید؛ اما این‌بار کاملا فرق می‌کند؛ زیرا امریکا به‌جای تدوین و ارائه و اجرای یک استراتژی جدید مبتنی بر رویکرد آزمون و خطا، در جستجوی یافتن راهی برای خروج از باتلاق است.

این امر، آینده دولت مورد حمایت واشنگتن در کابل را با خطر رو به‌رو می‌کند؛ زیرا تجربه‌های مشابه زیادی هم در تاریخ معاصر افغانستان و هم در منطقه و جهان، وجود دارد که نشان می‌دهد که یکی از بزرگ‌ترین قربانیان شکست استراتژیک قدرت‌های اشغالگر در مأموریت‌های نظامی خود در کشورهای هدف، دولت‌های محلی مورد حمایت آن‌ها هستند. این اتفاقی است که به‌نظر می‌رسد دیر یا زود برای کابل رخ خواهد داد.

بنابراین، تصور این‌که پاکستان برای تغییر فصل روابط دو کشور، با یک دولت قربانی و در حال رفتن، وارد قمار استراتژیک شود، بسیار اندک است. عمران خان پیش از این، دست‌کم دوبار اذعان کرده‌بود که دولت کابل باید برود و جای آن را یک دولت موقت بگیرد؛ این بدان معناست که از نظر اسلام‌آباد، شمارش معکوس برای رفتن آغاز شده و از حالا به‌‌بعد پاکستان برای چگونگی پی‌ریزی رابطه‌اش با «دولت آینده» افغانستان آمادگی می‌گیرد.

 

مطالب مرتبط