برندگان و بازندگان یک جنگ بیپایان
۲۹ سال از پیروزی جهاد مردم افغانستان علیه شوروی پیشین و رژیم کمونیستی گذشت؛ سالهایی که هرگز افغانستان به آرامش و ثبات نرسید و جنگ و جنایت و کشتار و خشونت در ابعادی مضاعف ادامه پیدا کرد و بحران افغانستان، لایههای پیچیده تازهای پیدا کرد. پس از پیروزی مجاهدین، وضعیت به اندازهای حاد و بحرانی شد که بسیاری از مردم افغانستان به دوران حکومت نجیبالله؛ آخرین رییس جمهوری کمونیست افغانستان با حسرت نگاه میکردند و آرزوی بازگشت به آن دوران را داشتند. کارنامه نجیب اما قابل دفاع نبود و نیست؛ به ویژه در زمانی که او رییس سازمان مخوف «خاد» بود و به شهادت تاریخ، در کشتار هزاران نفر از منتقدان، مخالفان و عناصری که از نظر رژیم، تهدید تلقی میشدند، دست داشت. اشرفغنی؛ رییس جمهوری با نشر پیامی، بیستونهمین سالگرد پیروزی مجاهدین را تبریک گفته و افزوده که «مردم افغانستان پس از پیروزی جهاد روزهای سخت و تلخی را تجربه کردهاند که طعم پیروزی تلخ شد».
او گفته که پس از پیروزی مجاهدین، افغانستان و جهان فرصتهای طلایی را برای بازسازی و همکاری از دست دادند و این بیتوجهی، افغانستان را به یک بحران امنیتی، سیاسی و اجتماعی و یک دوره طولانی انزوای بینالمللی فروبرد.
عبدالله عبدالله نیز گفته که مردم افغانستان با قیام سراسری و با دستان خالی در برابر «رژیم مستبد و خودسر آن زمان و تجاوز آشکار اتحاد جماهیر شوروی ایستادند» و صفحه تازهای را در مناسبات ملی، منطقهای و جهانی ورق زدند.
طالبان نیز ۸ ثور را روزی «پر از افتخار و سمبول استقلال و آزادی» دانسته؛ اما با اشاره به جنگهای داخلی میان مجاهدین، افزودهاند که «چند تن جاهطالبان و گرسنگان قدرت یکبار دیگر آرمانهای مقدس ملت ما را طعمه آتش جنگهای تنظیمی ساختند».
پیام آقای غنی درست مانند پیام طالبان، دوگانه و معنیدار بود. او پیروزی جهاد را تبریک گفت؛ اما در عین حال به وقایع تلخ پس از پیروزی جهاد هم اشاره کرد؛ وقایعی که از دید او فرصتهای بیشماری را از افغانستان دریغ داشت و موجب انزوا و فراموشی جهانی افغانستان شد.
حق با آقای غنی است. صرف نظر از اینکه او به عنوان یک تکنوکرات مورد حمایت غرب که سالهایی طولانی، دور از جریانهای داخلی افغانستان، در امنیت و رفاه زندگی کرده و همواره نسبت به کارنامه رهبران مجاهدین، دیدی انتقادی و چه بسا خصمانه داشتهاست، واقعیت این است که کارنامه جهادگران به اندازهای سیاه است که غنی و همه کسانی که به آن نگاه میکنند، به نتیجهای مشابه میرسند.
به این ترتیب، ۸ ثور به عنوان سالروز پیروزی مجاهدین، دقیقا همان چیزی نیست که در پیام اغراقآمیز و سراسر ستایش و تمجید امثال عبدالله عبدالله که خود دارای عقبه جهادی است و از رهگذر جهاد به آب و نان رسیده، بازتاب یافتهاست. روی دیگر این سکه را هم باید دید؛ ادامه جنگ، جاهطلبی، بحران، بیثباتی، کشتار، ویرانی، راکتباری، قتلهای فجیع، جنایتهای هولناک، استقرار حکومتهای لجامگسیخته و غیر مسئول در هر کوچه پسکوچه کابل، تجزیه و تقسیم کابل و سراسر کشور به قلمروهای تحت سلطه جزایر قدرت که به هیچ مرجع مشروعی پاسخگو نبودند و نظم و قانون و قاعده را به رسمیت نمیشناختند و البته آوارگیهای دستهجمعی، بیوطنی، بیسرنوشتی، بیهویتی و نابودی کامل همه زیرساختهای حیاتی ملی و مهمتر از همه اینها ظهور تروریزم افراطگرا و باز شدن پای قدرتهای سلطهجوی خارجی به کشور.
همه اینها ریشههای مشترکی در ۷ و ۸ ثور به مثابه دو روز سیاه در تاریخ معاصر افغانستان دارد.
مسئولیتی که امروز در برابر نسل نو افغانستان قرار دارد این است که تاریخ خود را با دیدی انتقادی و فرای هرگونه حب و بغض قومی، سمتی، حزبی و ایدئولوژیک، دوباره بخواند. این بازخوانی باید کاملا انتقادی و بیطرفانه باشد. فاصلههای سفید بین سطرهای کتاب تاریخ را نیز باید خواند تا به حقایق تازهای دست یافت؛ حقایقی که از سانسور و سرکوب و جرح و تعدیل و تحمیل اراده تاریخنگار یا فاتحان و فرمانروایان در امان مانده باشد.
در نهایت باید به این نتیجه برسیم که چه کسانی برنده جنگ بیپایانی هستند که با کودتای ۷ ثور شروع شد و با پیروزی ۸ ثور، تجدید و تمدید گشت و گسترش پیدا کرد. بازندگان این جنگ اما مشخص اند: همه مردم افغانستان بدون توجه به قوم و مذهب و طیف و طبقه و تبار. برندگان آن شاید رهبران مجاهدین باشند که به شهرک و شهرت و شرکت و شوکت رسیدند و برای خود نسلهای آینده خویش، زندگیهای افسانهای بنا کردند. طالبان و تروریستها، همسایگان، قدرتهای مداخلهجوی خارجی و همه آنانی که امروز برای درمان درد بیامان افغانستان، براساس منافع و اهداف استراتژیک خود، نسخه میپیچند، از دیگر برندگان این جنگ بزرگ و بیپایان اند.