میراث خلیلزاد؛ پایان جنگ یا خیانت به افغانستان؟
اگرچه خلیلزاد از اینکه توانسته به جنگ امریکا در افغانستان پایان دهد به عنوان یک موفقیت یاد کرده؛ ماموریتی که به نظر میرسد هم دونالد ترامپ و هم جو بایدن از او خواستهبودند؛ اما برای مردم افغانستان نه جنگ پایان یافته و نه صلح برقرار شدهاست. آنها معتقد اند که این میراث شوم خلیلزاد است و خیانتی که او در حق مردم افغانستان مرتکب شده همچنان از آنان قربانی میگیرد و سرنوشت کشور و جامعهشان را در هالهای از ابهام قرار دادهاست.زلمی خلیلزاد؛ نماینده ویژه دولت امریکا در مذاکرات صلح افغانستان از سمت خود استعفا کرد.
آقای خلیلزاد در حالی از این سمت کنار رفت که نیروهای نظامی این کشور کمتر از دو ماه پیش در شرایطی پر هرجومرج و مرگبار افغانستان را ترک کرده و طالبان کابل را تصرف کردند.
خلیلزاد در نامهای به آنتونی بلینکن؛ وزیر خارجه امریکا گفته که «ترتیبات سیاسی بین دولت افغانستان و طالبان آنطور که پیشبینی شدهبود پیش نرفت». او نوشته است: «دلایل این امر بسیار پیچیده است و من در روزها و هفتههای آینده برداشت خود را با شما در میان خواهم گذاشت.» وی افزود که با توجه به نتیجه کنونی برای مردم افغانستان «ناراحت» است.
به این ترتیب یکی از مهمترین ماموریتهای خلیلزاد در طول حیات سیاسی او به پایان رسید؛ ماموریتی که قضاوتها درباره آن نه آسان و همسان نیست.
در همان ساعات نخست استعفای او، آنتونی بلینکن؛ وزیر امور خارجه امریکا از چندین دهه خدمت وی به مردم ایالات متحده تمجید کرد؛ اما در افغانستان رهبران سیاسی، فعالان اجتماعی و کاربران فضای مجازی واکنشهای کاملا متفاوتی با آنچه وزیر امور خارجه امریکا گفته نسبت به این رویداد نشان دادهاند. آنها از زلمی خلیلزاد به عنوان یک خاین بزرگ یاد کردهاند که افغانستان را به سمت فاجعه هدایت کرد، فرصت طلایی و تاریخی صلح را از مردم افغانستان گرفت و سرنوشت آنها را در اختیار گروه طالبان قرار داد؛ گروهی که هنوز هیچیک از کشورهای جهان، دولت آن را به رسمیت نمیشناسد و مشارکت معنیدار اقوام کشور در ساختار قدرت نیز برخلاف همه انتظارها تامین نشدهاست.
از جانب دیگر، چشمانداز امنیتی افغانستان پس از خروج نیروهای نظامی ایالات متحده و شرکایش که در نتیجه معامله پنهانی زلمی خلیلزاد و طالبان در دوحه رقم خورد بیش از هر زمان دیگری تاریک مینماید و خطر بازگشت پیکارجویان افراطگرا از سراسر جهان به افغانستان وجود دارد؛ این چیزی است که حتی مقامهای امریکایی نیز رسماً به آن اذعان میکنند و به باور کارشناسان این یکی دیگر از میراث شوم و فاجعهبار مأموریت تاریخی زلمی خلیلزاد در افغانستان و چه بسا منطقه و جهان محسوب میشود که ممکن است عوارض و پیامدهای آن دهها سال دیگر ادامه داشتهباشد.
نکته قابل تامل این است که در متن استعفانامه زلمی خلیلزاد خطاب به آنتونی بلینکن هم اذعان شده که مأموریت او در زمینه استقرار صلح در افغانستان آنگونه که انتظار میرفت به پایان نرسید و به این ترتیب او به شکست خود در برقراری صلح در افغانستان اعتراف کرده و از شرایط فاجعهباری که برای مردم کشور رقم زده ابراز تاسف کردهاست.
این موضعگیری برای مردم افغانستان کاملا آشنا به نظر میرسد. آنها به خاطر دارند که اشرفغنی؛ رئیس جمهوری فراری نیز اندکی پس از فرار مفتضحانه و شرمآورش از کشور و واگذاری کابل به طالبان از مردم افغانستان عذرخواهی کرد و گفت از اینکه نتوانسته ماموریتاش را طور دیگری به پایان ببرد متاسف است.
با این وجود، بسیار بعید است که این ابراز تاسفها، عذرخواهیها و اعترافات به شکست و شرمساری از سوی دو چهره نه چندان محبوب تاریخ معاصر افغانستان بتواند تغییری در نگاه و نظر مردم نسبت به آنها ایجاد کند و قضاوت تاریخ درباره آنان را تغییر دهد.
اگرچه خلیلزاد از اینکه توانسته به جنگ امریکا در افغانستان پایان دهد به عنوان یک موفقیت یاد کرده؛ ماموریتی که به نظر میرسد هم دونالد ترامپ و هم جو بایدن از او خواستهبودند؛ اما برای مردم افغانستان نه جنگ پایان یافته و نه صلح برقرار شدهاست. آنها معتقد اند که این میراث شوم خلیلزاد است و خیانتی که او در حق مردم افغانستان مرتکب شده همچنان از آنان قربانی میگیرد و سرنوشت کشور و جامعهشان را در هالهای از ابهام قرار دادهاست.
خلیلزاد گفتهاست که دلایل و عوامل شکست صلح بین الافغانی بسیار پیچیده است و در روزهای آینده سعی میکند برداشت خود از این رویداد را با آنتونی بلینکن؛ وزیر امور خارجه امریکا در میان بگذارد کارشناسان اما میگویند که یکی از عوامل و دلایل این شکست خود آقای خلیلزاد و تفکران شوونیستی اوست؛ زیرا او عنوان یک امریکایی افغانیالاصل به کشور اولاش خیانت کرد و اهداف و اولویتهای تعصبآمیز، قبیلهگرایانه و فاشیستیاش را بر منافع ملی و سرنوشت جمعی مردم افغانستان ترجیح داد.
به باور منتقدان، همین که طالبان از از روند مذاکرات خود با زلمی خلیلزاد به خوبی یاد کرده و از آن ستایش به عمل آوردهاند خود بیانگر آن است که او نقش خود به عنوان یک فاشیست قومگرا در این معامله فاجعهبار را به خوبی انجام داده و مسئول همه بحرانهایی است که اکنون در افغانستان جریان دارد و در سالهای آینده نیز همچنان ادامه خواهد داشت.
با این حساب، زلمی خلیلزاد و اشرفغنی اگرچه در سناریوی صلح و جنگ افغانستان گاه به گونهای ایفای نقش میکردند که تصور میشد مخالف همدیگر اند و هرگز رابطه مساعدی باهم ندارند؛ اما آنان بهطور مشترک، مسئول شکست ماموریت صلح افغانستان محسوب میشوند و متهمان ردیف اول جنایت و خیانتهایی هستند که در حق مردم افغانستان صورت گرفت و سرنوشت آنان را به طور بحرانی و فاجعهباری دگرگون کرد.
به همین دلیل بسیار دور از انتظار به نظر میرسد که ابراز تاسف، ناراحتی و عذرخواهی عناصری مانند اشرفغنی و زلمی خلیلزاد بتواند حجم سنگین نفرتی را که از آنان در اذهان مردم افغانستان وجود دارد کاهش دهد؛ به ویژه در شرایطی که تصور میشود افغانستان به سرعت در حال بازگشت به گذشته است و آنچه پیش از این «دستاوردهای ۲۰ ساله» نامیده میشد یا کاملا نابود شده و یا در معرض انهدام کامل قرار دارد و آنچه اشرفغنی و خلیلزاد به طور مشترک با اجرای یک سناریو خیانتکارانه مرتکب شدند هرگز قابل جبران نیست؛ زیرا افغانستان امروز به طور بازگشتناپذیری در مسیر فاجعه و بحران قرار گرفته و حیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن در آستانه فروپاشی فراگیر است.
به این ترتیب چه کسی میتواند نقش این دو چهره منفور در خلق این فجایع بزرگ را نادیده بگیرد و مانع از داوری بیرحمانه تاریخ و مردم افغانستان نسبت به بازیهای ریاکارانه و خائنانهشان شود؟