آیا حکمتیار برای فصل جدید جنگ آماده میشود؟
گلبدین حکمتیار؛ چهره بحثبرانگیز و جنجالی تاریخ چندده سال اخیر افغانستان، بار دیگر خبرساز شدهاست. او که چند سال است با دولت پیمان «صلح» امضا کرده و دیگر یک رهبر «تروریست» که زندگی مخفیانه داشت و در حال فرار بود، محسوب نمیشود در حاشیه غربی پایتخت، زندگی مجللی دارد با خیلی از محافظان مسلح و امتیازات گستردهای که شاید به هیچ چهره دیگری به جز او پرداخته نشود.
آقای حکمتیار که شبه نظامیان وفادار به او سالها به سان دیگر گروههای تروریستی، علیه دولت و نیروهای خارجی جنگیدند و حتی متهم به دستداشتن در طراحی و اجرای نقشههای ترور برخی رهبران جهادی دیگر هم هستند، پس از پیوستن به دولت، علیرغم استفاده گسترده از همه حقوق شهروندیاش در یک جامعه دموکراتیک، هرگز به اصول نظام و ارزشهای قانون اساسی، ایمان نیاورد.
پسرش نامزد انتخابات پارلمانی شد و خودش در انتخابات ریاست جمهوری، برای احراز عالیترین کرسی قدرت، حضور داشت؛ اما هیچکدام به اندازهای رأی نیاوردند که برای پیروزیشان لازم بود. این بزرگترین شکست برای فردی بود که پیش از این، تصور میکرد که اگر انتخابات برگزار شود، میتواند قدرت را از مسیری مشروع، قبضه کند.
او با وجود امضای پیمان صلح با دولت، همواره یک منتقد سیاسی دولت باقی ماند و با استفاده از هر امکان و مناسبتی سعی کرد دولت را مورد انتقاد قرار دهد. انتقاد از دولت هم بخشی از حقوق شهروندی افراد در یک جامعه دموکراتیک است؛ هرچند آن فرد، گلبدین حکمتیار باشد که پرونده سنگین و سیاهی در نقض سیستماتیک حقوق بشر، ارتکاب شنیعترین جنایتهای جنگی و مشارکت مستقیم در فعالیتهای «تروریستی» دارد؛ اما آنچه اکنون این انتقادها را فراتر از محدوده قانون و حقوق مشروع گلبدین حکمتیار برده، سمپاشی، توهین، تفرقهافکنی، دامنزدن به نفاق قومی و مذهبی و آماجقرار دادن یکی از مذاهب بزرگ اسلامی در افغانستان است.
حکمتیار به تازگی با انتقاد از سرور دانش؛ معاون دم ریاست جمهوری گفتهاست: «او دوتابعیته است، تابعیت ایران را دارد… او به تاریخ ۲۵۰ ساله افغانستان، به بزرگان افغانستان توهین کردهاست.»
سرور دانش اما در پاسخ گفته که او «در دوران مهاجرت همیشه با شهروندی افغانستان و با افتخار زندگی کردهاست و هیچگاه مانند کسان دیگر با پاسپورت کشورهای دیگر مسافرت نکردهاست.»
گلبدین حکمتیار در دهه ۶۰ خورشیدی در پاکستان و بعدا در دهه ۸۰ خورشیدی در ایران زندگی کردهاست.
او در واکنش به اظهارات آقای دانش درباره حاکمیت یک اقلیت کوچک و با اشاره به شیعهبودن او گفته: «خود او (آقای دانش) به امامت موروثی باور دارد.»
آقای دانش اظهارات گلبدین را در مورد مذهب شیعه برخاسته از بیخبری او دانسته و گفتهاست که چنین اظهاراتی توهین آشکار به یکی از مذاهب بزرگ اسلام است.
اظهارات حکمتیار تنها پاسخ به یک انتقاد تاریخی، بیطرفانه و مبتنی بر اصول علمی نقد نیست. این اظهارات، بوی خون میدهد و این نگرانی را به وجود میآورد که او هنوزهم عطش جنگ دارد و چشم به راه بازگشت طالبان است تا با ایجاد یک ائتلاف قومی- ایدئولوژیک با بدنه تندرو آن گروه، افغانستان را بار دیگر درگیر یک نبرد سخت و خونین مذهبی و فرقهای کند.
آقای حکمتیار در این موضعگیریها به جای آنکه دیدگاه آقای دانش را نقد کند، به او اتهام بسته و مذهباش را که همزمان مذهب میلیونها شهروند دیگر افغانستان نیز هست، مورد تعریض و تعرض قرار دادهاست.
او آگاهانه چنین موضعی اتخاذ کرده تا گسلهای تنشهای فرقهای را دوباره فعال کند و جامعه را در آستانه بازگشت طالبان به قدرت برای یک فصل خونین دیگر جنگهای فرقهای و مذهبی، آماده کند.
او در عین حال، با اظهارات توهینآمیزش علیه مذهب تشیع، نشان دادهاست که به مثابه یک انجنیر جنگافروز، هیچ درک درستی از اصول مکتب امام ابوحنیفه ندارد؛ مکتبی که همه پیروان مذاهب اسلامی را «اهل قبله» میداند و بر برخورد مبتنی بر مدارا و برادری با آنان تأکید میکند. مکتب امام ابوحنیفه همچنین مکتب خردمحور، اعتدالگرا و اهل تساهل است. او که از خود از شاگردان امام جعفر صادق؛ رییس مذهب تشیع بود و احترام فراوانی برای ایشان قایل بود، بیتردید هیچ نسبتی با اندیشههای جزمی، تکفیری، سراسر نفرت و تعصب و تنگاندیشی امثال گلبدین حکمتیار ندارد. به همین دلیل، چه بسا اگر امروزه امام ابوحنیفه زنده بود، یکی از کسانی که او علیه و مکتب فقهیاش به دشمنی برمیخاست، گلبدین حکمتیار بود؛ زیرا این همان کاری است که او همین اکنون با ارائه قرائتی وارونه، انحرافی و بیربط از اصول مکتب حنفی در حال انجام آن است تا کام پاکستان و اعراب و قدرتهای امپریالیستی دیگر را برآورده کند.
حکمتیار و ملا عمر و بن لادن و بغدادی و دیگر سران فرقههای تکفیر و ترور، از نظر فکری و ایدئولوژیک از آبشخورهای یگانههای تغذیه میکردند و میکنند که سرچشمههای آن در نهایت به اتاقهای فکر سازمانهای اطلاعاتی قدرتهای ضد اسلامی منطقه و فرامنطقه بازمیگردد.
سلام
می خواستم بدانم که این نوشتهی تان در مورد حکمتیار چه ژانری هست؟
آیا روزنامه نگار حق دارد عقاید و باور های شخصی خود را در یک وب سایت رسمی خبری به خورد مردم بدهد؟
اگر بلی طبق کدام قانون؟
اگر شما این را آزادی بیان می گوئید، آیا در آزادی بیان حق توهین به کسی است؟
مثلا در جملات زیر شما به او(حکمتیار) توهین نکردید؟
یک انجنیر جنگافروز، هیچ درک درستی از اصول مکتب امام ابوحنیفه ندارد؛
این جملات را بر اساس کدام سند و مدارک بیان کردید؟
گلبدین حکمتیار بود؛ زیرا این همان کاری است که او همین اکنون با ارائه قرائتی وارونه، انحرافی و بیربط از اصول مکتب حنفی در حال انجام آن است تا کام پاکستان و اعراب و قدرتهای امپریالیستی دیگر را برآورده کند.
پ ن: من نه عضو حزب اسلامی ام و نه هم طرفدار حکمتیار، فقط به عنوان کسی که همیشه مطالب وب سایت تان را دنبال میکنم برایم موضوعات فوق سوال بر انگیز بود.
بهروز و پیروز باشید.