جولان جنایتکاران؛ حکومت کجاست؟

طوفان ترور همچنان در افغانستان به ویژه کابل؛ پایتخت قربانی می‌گیرد. نظامیان، کارمندان دولتی، داکترها، فعالان سیاسی و مدنی، خبرنگاران و حتی شهروندان عادی، از اهداف این موج کشتار هستند.

واکنش حکومت در قبال همه رویدادها اما یکی است: طالبان می‌کشند، ما محکوم می‌کنیم؛ موضعی که اگر ابراز نشود، شاید سودمندتر باشد؛ زیرا به انداز‌ه‌ای مشمئزکننده و آزاردهنده شده که درست به اندازه هر رویداد مرگبار، خشم و انزجار مردم را برمی‌انگیزد و آنان را نسبت به توانایی یا اراده حکومت برای مهار این وضعیت، بیش از پیش ناامید می‌کند.

در تازه‌ترین مورد – تا زمان نوشتن این متن- یوسف رشید؛ رییس اجرایی نهاد نظارتی «فیفا» روز چهارشنبه، ۳ جدی همراه با راننده‌اش در کابل کشته شدند. این چندمین قتل هدفمند در هفته‌های گذشته در افغانستان است.

اشرف‌غنی؛ رییس جمهوری با محکوم‌کردن قتل آقای رشید، گفت که به نهادهای مربوطه به خاطر شناسایی و مجازات عاملان این رویداد تروریستی هدایات لازم را داده است.

طالبان هم گفتند در کشتن او نقشی نداشته‌اند. به گفته طالبان آنان افراد غیر نظامی و فعالان مدنی را هدف قرار نمی‌دهند. آن گروه پیش‌تر دست‌داشتن در قتل رییس اتحادیه خبرنگاران غزنی را هم رد کرده و دولت را مسئول شناخته بود.

سفارت‌های امریکا، هالند و نمایندگی‌های سیاسی برخی کشورهای دیگر در کابل نیز ترور آقای رشید را محکوم کرده و گفته‌اند که او برای یک افغانستان آزاد، دموکراتیک و صلح‌آمیز کار می‌کرد.

این واکنش‌ها اما نه واقعیت‌های جاری را تغییر می‌دهد و نه منتقدان و معترضان سرخورده، ناامید و خشمگین را راضی خواهد کرد.

بیشتر بخوانید:

خشم مردم به ویژه زمانی چندبرابر می‌شود که قربانیان این رویدادها در اغلب موارد، افراد بی‌دفاعی هستند که هیچ خطری را متوجه هیچ‌یک از طرف‌های جنگ نمی‌کنند. مثلا خبرنگاران و فعالان انتخاباتی و مدنی. آن‌ها منفعت هیچ گروهی را هدف نمی‌گیرند، از سیاست و قدرت، بهره‌ای ندارند و تنها با استفاده از یک حق مشروع انسانی، در مسیر بیداری و آگاهی جامعه از تحولات پیرامون‌شان مبارزه و کار می‌کنند. این جرم نیست که سزای آن مرگ باشد.

واقعیت‌ تکان‌دهنده این است که هیچ‌کس نمی‌داند چه دست‌هایی در پشت‌ پرده در کار طراحی و اجرای این ترورهای هدفمند هستند. حکومت که علی‌القاعده باید مسئول مستقیم تأمین نظم و امنیت اجتماعی باشد، به گونه‌ای نسبت به هر ترور واکنش نشان می‌دهد که گویی مستأصل‌تر و مظلوم‌تر از مردم است و یکی از قربانیان این موج وحشت محسوب می‌شود؛ اما این چیزی نیست که کسی آن را از حکومت بپذیرد.

مردم از طالبان و داعش و دیگر جریان‌های مسلح غیر قانونی و ضد دولتی، انتظار ندارند که از هراس‌افکنی و وحشت‌پراکنی و کشتار و ترور افراد بی‌دفاع و غیر مسلح دست بردارند و جولان جنایتکارانه در پایتخت و دیگر شهرهای کشور را متوقف کنند؛ اما از دولت می‌خواهند که به مسئولیت‌های واقعی خود عمل کند. این شرایط، صرفا ناشی از بی‌رحمی دژخیمانه دشمنان این آب و خاک نیست؛ بلکه همزمان برایند اجتناب‌ناپذیر مسئولیت‌ناپذیری و ناتوانی حکومت مستقر در کنترل اوضاع هم محسوب می‌شود.

محکومیت و انتقاد و التماس از طالبان و داعش و دیگران برای قطع این خط خون نیز فایده‌ای ندارد و نمی‌‌تواند انبوه پرسش‌های بی‌پاسخ مردم را کاهش دهد. آن‌ها می‌پرسند حکومت کجاست؟ و این پرسش مهمی است؛ زیرا ترورها و کشتارها و خون‌ریزی‌ها و جنایت‌ها نشان می‌دهد که طالبان هستند، داعش هست، دشمنان داخلی و خارجی نظام هستند؛ اما دولت نیست، دستگا‌ه‌های امنیتی نیستند، استخبارات به درستی عمل نمی‌کند، ماشین کشف و کنترل از کار افتاده‌است، پایتخت و سراسر کشور به کانون اجتماع هسته‌های ترور و توطّئه، تبدیل شده و جوخه‌های کشتار و مرگ در نقطه نقطه شهرهای بزرگ کشور، لانه کرده و برای شکار اهداف مورد نظر‌ به کمین نشسته‌ اند.

پس دولت باید بیاید و اطمینان بدهد که هست، و می‌داند که چه مسئولیت‌هایی برای مهار این شرایط فاجعه‌آمیز و بحرانی دارد؛ در غیر آن، نظم نیم‌بند موجود هم فروخواهد پاشید و قاتلان و قربانیان، در یک وضعیت آنارشیک، در غیاب سلطه و اقتدار یک نیروی مرکزی در آوردگاهی خونین در برابر همدیگر قرار خواهند گرفت. در آن ‌صورت، صلح و سیاست و قدرت و قانون و نظم، معنا و مبنای خود را از دست خواهد داد و افغانستان به جهنم دهه ۷۰ بازخواهد گشت؛ روزگار حکومت‌های کوچه به کوچه و جنایت‌هایی که تاریخ معاصر افغانستان را با خون نوشت.

 

مطالب مرتبط