فروپاشی شوروی، پوتین کبیر و روسیه مدرن
درست ۴۰ سال پیش از امروز، قشون سرخ شوروی پیشین، وارد افغانستان شد. درباره این مأموریت دشوار تاریخی، پیش از این، بسیار گفته و نوشتهاند که یکی از آنها ادعای بزرگ فروپاشی امپراتوری چنددهساله شوروی در پی شکست سنگین نیروهای اشغالگر آن در افغانستان است. با اینهمه به نظر میرسد اکنون همهچیز در حال یک تغییر بنیادی است؛ زیرا هم افغانستان، تحولات گستردهای را طی چهار دهه اخیر از سر گذرانده و هم روسیه امروز، نسخهای از بنیاد متفاوت با روسیه شوروی است.
در این میان، نمیتوان به نقش و سهم روسیه مدرن در تحولات جاری دنیای امروز پرداخت؛ اما یادی از ولادیمیر پوتین نکرد؛ کسی که تمجیدکنندگانش از او به عنوان «پوتین کبیر» یاد میکنند و منتقدانش، درباره ظهور یک استالین جدید، هشدار میدهند که با افکار توسعهطلبانهاش در صدد احیای امپراتوری زایلشده شوروی پیشین است.
البته سهم خود او نیز در پدیدآوردن این تصاویر متضاد از خودش، اندک نیست. به عنوان نمونه، باری در کنفرانس مطبوعاتی سالانه رئیس جمهوری روسیه، ولادیمیر پوتین به سختی از لنین؛ رهبر انقلاب اکتوبر و بنیانگذار اتحاد جماهیر شوروی انتقاد کرد.
پوتین لنین را متهم کرد که قبل از آنکه دولتمرد باشد، انقلابی بود و بیپروا نظام متمرکز تزاری را به یک کنفدراسیون بی در و پیکر تبدیل کرد که ورود و خروج در آن آزاد بود.
پوتین افزود آنچه لنین بهوجود آورد نه فدراسیون؛ بلکه کنفدراسیون بود که نهتنها مساله ملیتها را حل نکرد؛ بلکه تبعات ویرانگر آن تا امروز هم باقی است. وی در ادامه گفت: لنین بخش وسیعی از اراضی روسیه در غرب را به اوکراین بخشید، صرفا براساس این پندار که اوکراین سرزمینی کشاورزی است و پرولتاریای نیرومندتری دارد.
رئیس جمهوری روسیه گفت، سیاست لنین حتی باعث تقسیم مناطق شد و استالین با نوشتن مقالهای درباره نواحی خودمختار به مخالفت با آن برخاست، هرچند در نهایت ناچار شد به آن تمکین کند.
درباره لنین، شاید حق با پوتین باشد؛ زیرا بربنیاد این برداشت، لنین نتوانست یک امپراتوری منسجم و مبتنی بر ارزشهای مشترک را بر گستره وسیعی از اراضی، کشورها و هویتهای قومی و مذهبی بسیار پرتنوع و رنگارنگ، پدید آورد. تحمیل الگوهای ایدئولوژیک، منظومه فکری و تفکرات قشری و قالبی کمونیزم هم از سوی بسیاری از جوامع، با صلابت، پس زده شد و بهجای آنکه به استحکام اقتدار شوروی به مثابه یک ارزش برتر، یک آرمان مقدس و یک هویت جمعی فراگیر و مشترک منجر شود، نتیجه عکس داد و مانند افغانستان، در نهایت، چنان ضربه بر پیکره شوروی وارد کرد که استخوانهای یک امپراتوری ۷۰ ساله را درهمشکست و مقدمات تلاشی و فروپاشی آن را فراهم آورد؛ اما درباره دیدگاه «پوتین کبیر» نسبت به استالین چطور؟ آیا او یک استالینیست نوظهور است که با حمله به لنین و ستایش استالین، با الگوگیری از تحکم و تصلب و قدرت نه چندان دموکراتیک او میخواهد عظمت روسیه شوروی را در چهره روسیه مدرن، احیا کند؟
هنوز داوری در اینباره شاید اندکی زود باشد؛ زیرا روسیه علیرغم پیشرفتهای محیرالعقولی که در زمینه تسلیحات فوق استراتژیک کسب کرده، هنوز از ظرفیتهای لازم برای رهبری جهان و تبدیلشدن به ابرقدرتی بلامنازع، بهرهمند نیست و با آن، فاصله زیادی دارد. این کشور همچنین با مسایل اقتصادی در داخل، دست و پنجه نرم میکند، توان پیشگیری از امپریالیزم محسوس رقبایی مانند ناتو در مناطق نفوذ خود در اروپای شرقی، اوراسیا و حوزه بالکان را ندارد و مهمتر از همه اینکه بهسان یک ابرقدرت، از توان مالی کافی برای تغذیه و تأمین طیفی از متحدان منطقهای و بینالمللی بههدف تشکیل یک قطب قدرتمند در برابر بلوک غرب محروم است؛ ضمن آنکه علیرغم تحلیلهای بدبینانهای که نسبت به بروز شکاف در بلوک غربی قدرت به رهبری امریکا، فروپاشی پیمانهای استراتژیک، اختلافات درونی اعضای ناتو و ناتوانی امریکا در حفظ قلمروهای تحت سلطه خود از اروپا و آسیا تا خاور میانه از جانب منتقدان غربی ارائه میشود، امریکا فقط ترامپ نیست و وضعیت آن به سه سال اخیر خلاصه نمیشود؛ بلکه هنوز رویکرد استراتژیک واشنگتن، ایستادن در کنار شرکای استراتژیک و متحدان سنتی به منظور محدودکردن امکانات ظهور روسیه مدرن تحت تدابیر بلندپراوازانه «پوتین کبیر» به مثابه یک قدرت برتر و نیز چین کمونیست است.
با اینهمه به نظر میرسد که دستکم درباره افغانستان، زمان آن فرارسیده که در خصوص آن برخورد بزرگ با شوروی اشغالگر، تجدید نظر شود، جهاد دیگر آب و نان نمیشود، و باید تمهیدات تعریف یک رابطه تازه مبتنی بر منافع دوجانبه، مناسبات جهانی و اهداف مشترک با روسیه پیریزی گردد. نقشآُفرینی مسکو در روند صلح افغانستان، نفوذ نیرومند آن بر همه کشورهای همسایه ما و اذعان امریکا به نقش اثرگذار روسها در حل مسایل پیچیده جنگ و صلح منطقه، این نیاز را تشدید میکند و دستگاه دیپلماسی کابل را به بازتعریف یک ارتباط هدفمند و متوازن جدید با روسیه مدرن برمیانگیزد.