جنگ امریکا و چین؛ در آستانه تولد جهان جدید
کووید- ۱۹ نظم جهانی را آشفته کرده، اختلافهای خفته و نهفته بینالمللی را از زیر به سطح آورده، ابرقدرتهای مدعی را در برابر همدیگر قرار دادهاست، مرزبندیهای استراتژیک و خطکشیهای ایدئولوژیک، برجستهتر شده و قراردادهای سنتی، معاهدات پایدار، همکاری سازمانی پس از جنگ جهانی دوم میان قدرتهای متخاصم، اندک اندک در حال رنگباختن است و اعتبار خود را از دست میدهند.در این میان، تقابل و تنش بیسابقه امریکا و چین که پیش از شیوع کووید- ۱۹ بر سر مسایل تجاری، آغاز شدهبود هم وارد مرحلهای جدی و جدید شدهاست.
در ادامه تنشهای دیپلماتیک میان واشنگتن و پکن، چین دستور دادهاست که کنسولگری امریکا در شهر چنگدو بسته شود.
وزارت خارجه چین گفتهاست که این اقدام «پاسخی ضروری و قانونی» به امریکا در واکنش به دستور بستهشدن کنسولگری این کشور در شهر هیوستون در ایالت تگزاس است.
دولت ترامپ همواره با چین بر سر تجارت، کرونا و همچنین اعمال قانون امنیتی جدید چین در هانگکانگ درگیری داشتهاست.
مایک پومپئو؛ وزیر خارجه امریکا چین را به «سرقت نه تنها حق مالکیت معنوی و اطلاعات خصوصی مردم امریکا؛ بلکه اروپا هم متهم کرد.»
او همچنین گفت: «دولت امریکا انتظارات روشنی از نحوه رفتار حزب کمونیست چین تعیین کرده و وقتی آن انتظارات برآورده نشود، ایالات متحده برای محافظت از منافع مردم خود، محافظت از امنیت ملی و محافظت از مشاغل و اقتصاد خود اقدامات لازم را انجام خواهد داد.»
پومپئو همچنین آشکارا از تعارض ایدئولوژیک میان حزب کمونیست چین و امریکا سخن گفته و درباره دخالت روسیه، چین و ایران در انتخابات پیش روی امریکا هشدار دادهاست.
اینها همه نشان میدهد که اوضاع، بحرانیتر از آن است که به نظر میرسد. مشکلات دو کشور، بنیادی و راهبردی است و تنها محدود به همین چند مسأله مورد مناقشه نظیر جنگ تجاری، مساله هانگکانگ، حقوق بشر و منشأ شیوع کرونا نمیشود. همانگونه که پومپئو هم اشاره کرده، امریکا و چین، اختلافهای استراتژیک و ایدئولوژیک دارند و این اختلافها به سرعت به همه زمینهها قابل تسری و تعمیم است.
از سوی دیگر، بخشی از تنشهای جاری از خروج چین از لاک دفاعی و تغییر سیاست سنتی بسیار محافظهکارانه سران پکن، ناشی میشود.
یک مقام ارشد چینی اخیرا در پاسخ به گزارش جنجالی منابع امنیتی و اطلاعاتی امریکا درباره خطر چین برای ایالات متحده گفت که چین نه میخواهد و نه میتواند جای امریکا را بگیرد؛ پاسخی که سران پکن بهتر از هر کس دیگری میدانند که نه واقعی است و نه تغییری در وضعیت بحرانی روابط آن با واشنگن ایجاد خواهد کرد.
چینیها به این نتیجه رسیدهاند که راهبردهای سیاسی، امنیتی، اطلاعاتی و اقتصادی واشنگتن، بر مبنای مهار چین از مسیر تقابل با آن کشور، تعریف شده و این، تغییرناپذیر است. بنابراین، هیچ راهی جز اتخاذ رویکردی متقابل ندارند و باید خود را مهیای تحمل هزینههای سنگین آن نیز بکنند.
امریکا قدرت رو به افزایش چین و تهدید آن برای اقتدار و هژمونی ایالات متحده در همه ابعاد را درک کرده و برای لگامزدن به آن، وارد عمل شدهاست. بر این اساس، چین اگر میخواهد بهطور یکجانبه، مغلوب تمهیدات تقابلی و تنشآمیز امریکا نشود، ناگزیر است خود را برای مصافی سخت و توانفرسا آماده کند. به همین دلیل، اقدامات تحریکآمیز واشنگتن علیه پکن به سرعت از سوی چین، پاسخ داده میشود؛ از جنگ تجاری تا سیاست طعنه و تهمت درباره سرمنشأ کووید – ۱۹ و اخیرا هم بستن کنسولگریها و بازداشت شهروندان.
نکته مهم دیگر این است که چین، ضعف و فترت و فتور و فرسودگی و فروپاشی قدرت امریکا را دریافته و میداند که هژمونی یکجانبه واشنگتن که پس از جنگ سرد بر جامعه جهانی تحمیل شدهبود، در حال افول و زوال است و امریکا در مسیر انزوا قرار گرفتهاست. شیوع کرونا و رکود اقتصادی ناشی از آن در کنار سیاستهای بحثبرانگیز ترامپ در این باره نیز این روند را تسریع بخشیده و عرصه را به نفع چین و قدرتهای همسو با آن، خالی کردهاست. از این منظر، رویکرد تهاجمی و تقابلی واشنگتن علیه پکن، بدون زمینههای قبلی و عوامل واقعی هم نیست و ریشه در تحولات شگرفی دارد که چین را مهیای جانشینی امریکا برای تحت کنترل درآوردن سکان مدیریت نظم بینالمللی میکند.
با توجه به این مسایل، به نظر میرسد جهان جدیدی در حال تولد است و این جهان، هرچه باشد، دیگر شبیه گذشته نیست و به احتمال قوی، امریکا باید دستکم بخشی از نقش رهبریکننده خود را به قدرتهای نوظهوری مانند چین و بلوک قدرتهای همسو با آن واگذار کند؛ تحولی که هرگز نباید انتظار داشت به سادگی و فارغ از هزینههای سنگین انجام شود؛ اما اینکه این هزینهها آیا به اندازهای سنگین خواهد بود که دنیا را به سمت جنگ سوم هدایت کند یا خیر، پرسشی است که در آینده پاسخ خواهد یافت.