(فرستاده) بازمی‌گردد؛ خلیلزاد بن‌بست را خواهد شکست؟

مایک پمپئو؛ وزیر خارجه امریکا در نظر دارد تا زلمی خلیلزاد را یکبار دیگر نماینده ویژه امریکا در افغانستان تعیین کند.

او نخستین نماینده ویژه امریکا در امور افغانستان بعد از سقوط طالبان بود. در نشست نخست بن در زمستان ۲۰۰۱، نقش پررنگی داشت. 

آقای خلیل‌زاد در حالی به این سمت گماشته می‌شود که امریکا برای پایان جنگ افغانستان، گفتگوهای مستقیم با طالبان را آغاز کرده است و گفته می‌شود. انتصاب احتمالی آقای خلیلزاد اشاره به جدیت و سرعت روند گفتگوها با طالبان دارد.

یکماه قبل دونالد ترامپ، دستور مذاکرات مستقیم امریکا با گروه طالبان را داده بود.

ترامپ بارها از عدم پیشرفت جنگ ۱۷ ساله افغانستان ابراز ناامیدی کرده و بر تغییر سریع بازی جنگ تاکید کرده است. 

گفته شده گزینش خلیلزاد به عنوان نماینده ویژه امریکا در امور افغانستان به خاطر شناخت دقیق او از افغانستان و منطقه و برای پیشرفت گفتگوهای صلح با طالبان صورت می‌گیرد.

بازگشت زلمی خلیلزاده به افغانستان، پیش از آنکه نشانگر گشایش باشد، بیانگر بن بست است. زلمی خلیلزاد برای جمهوری خواهان امریکایی، مرد روزهای دشوار و مسیرهای دشوارگذار است.

هم در افغانستان و هم در عراق، او پایه گذاری دولت – ملت‌سازی به شیوه مورد نظر سکانداران جمهوری خواه کاخ سفید بوده است.

افغانستان و عراق به لحاظ قطب بندی های قومی، طیف بندی های تباری و مرزبندی های مذهبی، شباهت های فراوانی دارند.

امریکا برای تحمیل و تحکیم سلطه و هژمونی خود به هریک از این دو کشور با توجه به ساختار به شدت شکننده و تنش آلود اتنیکی و مذهبی آن، نیاز به فردی داشت که هم با زیست بوم سیاسی این دو کشور، آشنایی داشته باشد و هم از دانش و تجربه کافی در خصوص مدیریت بحران در جغرافیای بحران، بهره مند باشد.

زلمی خلیلزاد، از چنین توانی برخوردار بود. او که در کنفرانس تاریخی بن، سنگ بنای افغانستان جدید را گذاشت به خوبی می دانست که مهره های پرقدرت مجاهدین سابق را چگونه آرام و رام کند و آنها را مهیای بازی با قواعد مدرن دولت سازی امریکایی بسازد.

او بی تردید در متن و محور توزیع هوشمندانه کرسی های قدرت برای «جنگ سالاران»ی قرار داشت که از نظر امریکا هرگز قابل اعتماد نبودند و با سوء سوابق حقوق بشری و جنایت های جنگی، علی القاعده نباید در چارچوب جدید قدرت، جایگاهی می داشتند.

زلمی خلیلزاد همچنین از نظر طیفی از مجاهدین سابق، متهم به فرمول بندی قومی فرم قدرت سیاسی در افغانستان است. آنها او را پشتونیستی افراطی و به شدت وفادار به ارزش های سنتی قبیله سالاری می دانند که با استفاده از قدرت و امکانات ایالات متحده، نظام جدید افغانستان را بر پایه همان فرمول قدیمی قدرت قبیله ای سامان داده است.

حذف هدفمند رهبران و چهره های شاخص جهادگران پیشین از صحنه سیاست افغانستان در حالی که مهره مرکزی قدرت یعنی حامد کرزی همچنان ثابت باقی مانده بود، شک و پرسش ها در خصوص نقش زلمی خلیلزاد در قومی سازی شدید قدرت در افغانستان را بیشتر از هر زمان دیگری افزایش داد.

اگرچه خلیلزاد رفت تا در مأموریت های تازه، بن بست های جدیدی را برای جمهوری خواهان امریکایی در راستای هژمونی امریکا بر جهان اسلام  باز کند؛ اما منتقدان او، هنوز هم بحران های جاری در افغانستان را آثار و تبعات میراث سیاسی او می دانند.

با اینهمه، خلیلزاد قرار است یکبار دیگر راهی افغانستان شود. با این تفاوت که او یکبار پس از سقوط رژیم طالبان، به منظور سامان دادن فرم جدید قدرت سیاسی، به اینجا آمد و این بار، در آستانه فصلی وارد بازی می شود که طی آن، قرار است طالبان بار دیگر در پوشش صلح، وارد قدرت شوند. 

ترامپ و فرماندهانش معتقد اند که جنگ افغانستان به بن بست خورده و باید راهی برای شکستن این بن بست، پیدا شود و اکنون چاره  کار را در رویکرد دوباره به مرد روزهای دشوار جمهوری خواهان یافته اند تا معمار افغانستان پساطالبان، این بار مأمور بسامان کردن افغانستان پیشاطالبان شود؛ اگرچه بی تردید، ورود دوباره او، هرگز خوشایند مجاهدین سابق، جریان های ضد طالبان و رهبران قومی خارج از دایره هژمونی سنتی پشتون ها نخواهد بود و احتمالا این رویداد، قطب بندی های قومی و تنش های تباری بر محور جنگ و صلح و توزیع قدرت و… را تشدید خواهد کرد. 

مطالب مرتبط

یک نظر

  1. کفن کش قدیم یا کفن دوز قدیم. برگشت زلمی خلیلزاد بازهم کور گره هایی را برای بحران افغانستان باهم خواهد تنید که بازکردن آن دهه سال دیگر را دربرخواهد گرفت. او یک پشتونیست بی پروا که بسیار بحران های فعلی نتیجه سیاست های پشتونیستی او به شمار میرود. ای کاش او دست از سرکل مردم ما بردارد وبیشتر ازاین نمک برزخمهای کشور پاش ندهد.