فرایند صلح زیر سایه نتایج ابتدایی انتخابات
افغانستان برای واشنگتن یک پهنه مهم و دشوار است که تاکنون از آن برای فشار بر روسیه و ترصد سایر کشورهای منطقهای چون چین و ایران بهره میبرد؛ اما حوادث ریز و درشت منطقه که نمایانگر جابهجایی ژئوپلیتیک قدرت وعوارض مرتبط با آن است، گونهای از حالت را به تصویر میکشد که از دل آن عصری جدید از تعارضات و منافع در این گستره و به تبع آن در کشور ما سر برخواهد آورد و گفتمان صلح زیر سایه سنگین آن رقم خواهد خورد.
نتایج انتخابات به دنبال مجموعهای از تهدیدها و ترافیک دیپلماتیک ایالات متحده امریکا در منطقه سرانجام اعلام شد و بدانگونه که گمان نزدیک به یقین میرفت آقای غنی در انتخابات ۱۳۹۸ خورشیدی در نتیجه ابتدایی پیشتاز گردید.
داکتر عبدالله این بار نیز در حالی بازنده قماری شد که تبآلود تکاپو داشت تا بازیگران درشت آوردگاه افغانستان را به حمایت خویش راضی سازد. ایالات متحده امریکا با ریاست جمهوری داکتر عبدالله به دلایل اینکه او روابط محکمی با کشورهای رقیب و خصم آن کشور منجمله جمهوری اسلامی ایران دارد، هیچگاهی موافق نبود و ایشان با نگاهی به انتخابات قبل ریاست جمهوری بایستی با شایستگی با این فاکتور آشنا میشد و به هیچ وجه این قمار که بازندگی در آن از نخست پیدا بود، وارد میگشت.
بیشتر بخوانید:
- مرحله تازه مذاکرات صلح؛ با دولت یا بدون دولت؟
- تنش بیپایان ارگ و سپیدار؛ اینبار جنگ بر سر صلح
- سایه صلح بر انتخابات؛ درنگی بر دغدغههای کرزی
- وابستگی به آیاسآی، دومین چالش صلح برای طالبان
- صلح، خروج و خطر خطای استراتژیک
افغانستان بیشتر به تخته شطرنجی ژئوپلیتیک میماند که بازیگران دو دوسوی آن صف بستهاند و با مهرههای نیابتی تلاش دارند تا حریفها را با کیش و مات از صحنه خارج سازند؛ آنطور که دیده میشود اکنون این بازی حالت بنبست را به نمایش میگذارد. معمولا در بازی شطرنج و به ویژه شطرنج سیاسی قاعده بر این است که برای گذر از بنبستها به مهره قربانی نیاز احساس میشود، حال که این مهره که کی باشد باید صبر کرد.
آنچه از اکنون در سیمای افق قابل رویت میباشد این است که عبدالله به عنوان یکی از کنشگران این بازی به مهره سوخته تبدیل گردیده و به شدت اعتبارش را در میان هوادارانش از دست داده و شاید این آخرین نقشآفرینی او در تئاتر افغانستان باشد.
گفتمان صلح
افغانستان برای واشنگتن یک پهنه مهم و دشوار است که تاکنون از آن برای فشار بر روسیه و ترصد سایر کشورهای منطقهای چون چین و ایران بهره میبرد؛ اما حوادث ریز و درشت منطقه که نمایانگر جابهجایی ژئوپلیتیک قدرت وعوارض مرتبط با آن است، گونهای از حالت را به تصویر میکشد که از دل آن عصری جدید از تعارضات و منافع در این گستره و به تبع آن در کشور ما سر برخواهد آورد و گفتمان صلح زیر سایه سنگین آن رقم خواهد خورد.
جنگ بیتردید به بنبست کشیده شدهاست. مقام ارشد نظامی امریکا و سایر مقامهای سیاسی و نظامی آن کشور نیز از بینتیجهبودن جنگ به عریانی سخن میزنند. تلاشهای خلیلزاد برای به نتیجهرسیدن صلح با طالبان نیز حاکی از آن است که واشنگتن در پی خروج از افغانستان است. آیا این خروج به تعبیر ترک منطقه است؟
از سرگیری برنامه آموزش نظامی امریکا در پاکستان ((IMET نشانه از آن دارد که امریکا با هراس از افتادن کشور پاکستان در آغوش چین و روسیه، رقبای نیرومند آن کشور از یک سو، و از سوی دیگر در راستای پایش در منطقه، این امتیاز را بهرغم دیپلماسی پاندولی و غیر ثابت اسلامآباد در اختیارش گذاشتهاست. بدیهی است که امریکا به همکاری پاکستان در فرایند صلح با طالبان نیز به دلایل زیادی نیاز دارد و پاکستان هم به این موارد بهتر آگاهی دارد و از این فاکتورها در راستای منافع خویش پیوسته سود میبرد و هر از چندگاهی امریکا را نیز دوشیدهاست.
اما طالبان، به احتمال زیاد با آتشبس کوتاهمدت یا اندک زمان، موافقت مینماید؛ اما مطالباتی چون خروج کامل، حکومت فراگیر و سپس مذاکرات میانافغانی موارد درشت در مواضع آنها در فرایند صلح اند.
آقای غنی که تا حدی بر چالشهای انتخاباتی غلبه نمودهاست بر مواردی چون توضیح روابط طالبان با پاکستان و پناهگاههای امن آنها در پاکستان به عنوان پیششرط گفتگوها پا میفشارد که مسلما بر پیچیدگی روند صلح میافزاید.
تاکنون ایالات متحده از انتخابات افغانستان به عنوان اهرم فشاری بر طالبان استفاده کردهاست، حال که دولت افغانستان در شرایطی که موافقتنامه صلح امریکا – طالبان مهندسی شدهاست و صلح از حالت گفتمانی به سوی عملیاتیشدن با توجه به انعطافپذیری طالبان میخزد، آن کشور از آقای غنی به عنوان مهره قربانی در این بازی استفاده خواهد کرد یا دستیافتههای صلح با طالبان را در پای اشرفغنی ذبح خواهد نمود؟ زمان پاسخ خواهد داد.
نویسنده: احمد شاهین، فعال سیاسی