توافق در کابل، امید در واشنگتن؛ آیا صلح احیا میشود؟
جنگ قدرت در کابل، بنبست در فرایند آزادی هزاران زندانی دولت و طالبان، تأخیر در آغاز مذاکرات داخلی صلح، اختلاف نظرهای عمیق و جدی میان جریانهای داخلی، گروههای فشار و عوامل درون و بیرون از قدرت درباره صلح امریکایی، تشدید جنونآمیز خشونت از سوی طالبان و افزایش انتقاد و نگرانی در مجامع سیاسی و رسانهای امریکا درباره اهداف و پیامدهای معامله بحثبرانگیز دولت ترامپ با طالبان، چشمانداز توافق دوحه را در هالهای از ابهام فروبردهاست؛ اما توافق سیاسی اخیر میان غنی و عبدالله در کابل، یکبار دیگر امیدهای واشنگتن و طالبان برای احیای صلح را بازگرداند.
بلافاصله پس از امضای این توافق، زلمی خلیلزاد؛ نماینده ویژه امریکا برای صلح افغانستان که حالا به دلیل موضعگیریهایش در حمایت از طالبان و تبرئه آن گروه از حملات تروریستی اخیر بهشدت مورد خشم و نفرت افغانها واقع شده، راهی کابل و دوحه شد و با رهبران افغان و طالبان درباره اجرای مفاد توافق دوحه از جمله از سرگیری و تسریع در فرایند آزادی زندانیان، کاهش خشونت و آغاز مذاکرات داخلی برای صلح گفتگو کرد.
همزمان مایک پمپئو؛ وزیر امور خارجه امریکا نیز دوطرف دولت و طالبان را به حضور بر میز مذاکره فراخواند.
این در حالی است که در کابل با وجود فروکشکردن بحران سیاسی ناشی از انتخابات و برداشتهشدن گامهای تازه برای وحدت و تشکیل یک دولت فراگیر مبتنی بر مشارکت همه طرفها، موضع رسمی دولت در قبال صلح امریکا با طالبان همچنان نامشخص و پیچیدهاست.
خلیلزاد در جریان سفر تازهاش با کابل، یکبار بهطور مشترک با غنی و عبدالله، دیدار کرد و بار دیگر بهصورت خصوصی، با رییس جمهوری وارد گفتگو شد.
کلیات منتشرشده درباره محتوای این گفتگوها نه قابل اعتماد است و نه قابل استناد؛ اما این واقعیت را نمیتوان رد کرد که دولت با استفاده از یک نیروی عظیم تبلیغاتی، سعی میکند توجه مردم، افکار عمومی و قدرتهای منطقهای و بینالمللی را به رویکردهای خشونتبار و گاه بسیار جنایتکارانه طالبان، جلب کند.
این سیاست، نشانگر آن است که یک اراده قاطع در درون کانونهای تصمیمساز دولت افغانستان شکل گرفته که اجازه ندهد طالبان آنگونه که میان آن گروه و سران واشنگتن توافق شده، قدرت را بیدرد سر قبضه کنند.
این در حالی است که چنین سیاستی در گذشته سابقه نداشتهاست. پیش از این، دولت حتی از اینکه رسما طالبان را مسئول کشتار و انتحار و خشونت و جنایت، معرفی کند، پرهیز و احتراز میکرد و از تعابیر کلی و مبهم و تفسیرپذیر «مخالفان مسلح دولت»، «تروریستها» و… استفاده میکرد و سازماندهی آن را به «آنسوی مرزها» نسبت میداد؛ اما امروزه این رویکرد به نحو محسوسی تغییر کردهاست؛ بهگونهای که بلافاصله پس از وقوع هر رویدادی، حتی پیش از آنکه طالبان رسما مسئولیت آن را رد یا تأیید کنند، دولت بیمحابا آن را به طالبان نسبت میدهد. این امر، گاه موجب میشود که حتی جنایتهایی را که طالبان از پذیرش مسئولیت مستقیم آن به دلیل ابعاد تکاندهنده انسانی و حقوق بشری شان استنکاف میکنند، دولت انگشت اتهام را به سوی طالبان نشانه میرود.
مطالب مرتبط:
- بحران انتخاباتی و یک بازنده همیشگی
- تقابل غنی و عبدالله؛ سلاخی اخلاق در قربانگاه قدرت
- جنگ و صلح افغانستان در قمار جمهوریخواهان
- سرنوشت جمهوریت، زیر سایه امریکا و امارات
- توافق امریکا و طالبان و آخرین تلاش ارگ برای بقا
- مصالحه با طالبان مسلح؛ قمار بزرگ امریکا
- آیا صلح امریکایی به جنگ افغانی پایان میدهد؟
- صلح با طالبان؛ امریکا میماند یا میرود؟
یکی دیگر از نشانگان این سیاست بیسابقه تازه، پردهبرداری از ارتباطات پنهانی و پشت پرده طالبان، شبکه حقانی و گروههای تروریستی فرامرزی و فراملیتی مانند داعش و القاعده است. دستگاههای امنیتی و استخباراتی دولت با دستگیری سرحلقههای ارتباطی شبکههای ترور، این باور را عمومیت میدهند که تفکیک و توفیری میان طالبان و داعش و سایر گروههای تروریستی وجود ندارد و آنها در پشت پرده دارای شبکهای از همکاریهای سازمانی بسیار پیچیده هستند که به کمک تشکیلات استخباراتی برخی کشورهای همسایه، رهبری و مدیریت میشود.
این امر بهویژه در واکنش هماهنگ دستگاههای امنیتی دولت در قبال سه شنبه خونین کابل و ننگرهار، کاملا مشهود بود.
امریکا و طالبان اما در تلاشی هماهنگ و مشترک، سعی میکنند که پیامدهای این سیاست دولت را مهار کنند و از تأثیر آن بر روند صلح امریکایی و فرایند اجرای توافق دوحه بکاهند؛ تلاشی که دست کم تا اینجای کار به سود دولت انجامیدهاست؛ زیرا این اعتقاد را به افکار عمومی القا کرده که امریکا و طالبان در پشت صحنه ترور و جنایت در افغانستان، همسو و هماهنگ اند و در این میان، دولت و مردم افغانستان، بازیچه یک بازی ریاکارانه شده و قربانی میدهند.
با توجه به بیعملی و دوگانهرفتاری امریکا در قبال جنایتهای تروریستی منسوب به طالبان از یکسو، و دمیدن دیوانهوار بر آتش خشم و خشونت و خونریزی از جانب طالبان از سوی دیگر، به نظر میرسد که سیاست جدید دولت در تهییج افکار عمومی بر علیه صلح امریکا و طالبان و عواقب هولناک آن برای افغانستان، زمینههای بیشتری برای توجیه و تحقق و پذیرش همگانی خواهد داشت و به این ترتیب، امیدها به احیای روند صلحی که رو به شکست و فروپاشی میرود، رنگ خواهد باخت؛ مگر آنکه طالبان، خشونت را به میزانی قابل توجه، کاهش دهند، در قبال مذاکرات داخلی برای صلح، انعطاف نشان دهند و از آنسو امریکا هم دست از توجیه و تطهیر تروریزم بردارد، طالبان را از جنایتهای انجامشده، تبرئه نکند و به اصول اولیه و بنیادین «اتحاد استراتژیک» با کابل، دستکم بهطور سطحی، سمبولیک و نمادین، وفادار بماند.